صهیونیستها در تکاپوی «بیخطرسازی سوریه»
اسرائیل دو اولویت در سوریه دارد؛ جلوگیری از بازگشت ایران به سوریه از طریق ارتباطگیری با حاکمیت جدید این کشور و ممانعت از تبدیلشدن آن به پایگاهی برای حماسنویسنده: گل عنبری
مترجم:
سوال کانونی این روزها بعد از سقوط نظام سابق سوریه درباره آینده این کشور است؛ لیبیایی و سودانی شدن و تجزیه آن یا ساخت سوریهِ جدید که در مسیر آبادانی و توسعه گام بردارد یا ... کشته شدن بیش از نیم میلیون نفر، مفقودی دهها هزار نفر، آوارگی یک سوم جمعیت و نظامیزدگی جامعه سوریه و تبدیل شدن سلاح به فیصلهگر بحران در جنگ داخلی 13 ساله ظرفیت لازم را در دل خود برای ورود این کشور به عصر تاریک انتقامگیری و درگیری میان فاتحان مسلح برای تقسیم کیک قدرت دارد؛ اما تاکنون با وجود مواردی از اعدام و انتقامگیری در برخی شهرها، فضای انتقام و ناامنی عمومیت پیدا نکرده و علت آن کاربست قسمی عقلانیت برای انتقال قدرت و انحلال نیافتن ارتش فروپاشیده و غیره است. با این حال تداوم این سیاست و کنترل فضای خشمآلود در سایه فراوانی سلاح، مداخلات و فرصتطلبی بازیگران خارجی برای نقشآفرینی در سوریه جدید چالشی جدی است. اسرائیل با نابودی زیرساختهای نظامی سوریه قبل از شکلگیری نظام سیاسی جدید به نوعی این کشور را خلع سلاح کرد که البته اهداف دیگری نیز چون خشکاندن بستر کار نظامی علیه اسرائیل در آینده و تاثیرگذاری بر محاسبات راهبردی حاکمیت اسلامگرای سوریه دارد که فکر تقابل را در آینده از سر بیرون کند. با توجه به ژئوپلیتیک حساس سوریه و همجواریاش با اسرائیل، متغیر اسرائیلی و آمریکایی پارامتری تاثیرگذار در ترسیم آینده این کشور است. تا این جای کار منفعت مشترک مخالفان سوری، اسرائیل و دیگر بازیگران دور کردن ایران و متحدانش از این کشور بود. پس از تحقق این هدف، اسرائیل دو اولویت در سوریه دارد؛ نخست جلوگیری از بازگشت ایران به سوریه از طریق ارتباطگیری با حاکمیت جدید این کشور و ممانعت از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای حماس است.
اولویت دوم نیز «بیخطرسازی سوریه» به نحوی است که به تهدیدی در آینده مانند غزه و جنوب لبنان تبدیل نشود. خلع سلاح ارتش سوریه بخشی از این برنامه است؛ اما اسرائیل به علت بیاعتمادی به رهبری جدید و خاستگاه ضداسرائیلی اسلامگرایی در این کشور به همین حد راضی نخواهد بود.اما سکوت حاکمان سوریه در قبال حملات اسرائیل و اشغال بخشی از اراضی آن پرسشبرانگیز شده و احمدالشرع(جولانی) بدون اشارهای به این حملات گفته است که کشورش توان درگیر شدن در جنگ دیگری را ندارد. در وهله نخست میتوان این رویکرد را نوعی مصلحتاندیشی مبتنی بر اولویتسنجی قبل از «تمکین»(تثبیت قدرت) مانند موارد مشابهی در مصر و مراکش دانست. به احتمال زیاد یک علت مهم آن به نقش ترکیه بر میگردد که محافظهکاری مصلحتاندیشانه را در بزنگاهها در مواجهه با تهدیدهای کلان بر میگزیند و برآمدن عدالت و توسعه و ادامه حیات آن و حذف ارتش از معادلات سیاسی ترکیه را نتیجه آن میدانند. از این منظر صرف نظر از موانعی مرتبط با جنگ ایران و مخالفان سوریه، فعلا بستری برای همکاری تهران با سیستم جدید سوریه با محوریت کار علیه اسرائیل فراهم نیست.روشن نیست که این رویکرد سوریه جدید در قبال اسرائیل تا کجا پیش میرود. در همین حد هم چه بسا و لو موقت قسمی اطمینانخاطر برای اسرائیل به همراه دارد. اما در هر صورت، به احتمال زیاد اسرائیل همچنان اهرم فشار نظامی و از طریق آمریکا نیز اهرمهای اقتصادی (شاکله تحریم) و تا حدودی فشارهای سیاسی را حفظ کند. در عین حال نیز احتمال شل کردن تحریم و خارج ساختن تحریرالشام از لیست سیاه آمریکا زیاد است.
سوال کانونی این روزها بعد از سقوط نظام سابق سوریه درباره آینده این کشور است؛ لیبیایی و سودانی شدن و تجزیه آن یا ساخت سوریهِ جدید که در مسیر آبادانی و توسعه گام بردارد یا ... کشته شدن بیش از نیم میلیون نفر، مفقودی دهها هزار نفر، آوارگی یک سوم جمعیت و نظامیزدگی جامعه سوریه و تبدیل شدن سلاح به فیصلهگر بحران در جنگ داخلی 13 ساله ظرفیت لازم را در دل خود برای ورود این کشور به عصر تاریک انتقامگیری و درگیری میان فاتحان مسلح برای تقسیم کیک قدرت دارد؛ اما تاکنون با وجود مواردی از اعدام و انتقامگیری در برخی شهرها، فضای انتقام و ناامنی عمومیت پیدا نکرده و علت آن کاربست قسمی عقلانیت برای انتقال قدرت و انحلال نیافتن ارتش فروپاشیده و غیره است. با این حال تداوم این سیاست و کنترل فضای خشمآلود در سایه فراوانی سلاح، مداخلات و فرصتطلبی بازیگران خارجی برای نقشآفرینی در سوریه جدید چالشی جدی است. اسرائیل با نابودی زیرساختهای نظامی سوریه قبل از شکلگیری نظام سیاسی جدید به نوعی این کشور را خلع سلاح کرد که البته اهداف دیگری نیز چون خشکاندن بستر کار نظامی علیه اسرائیل در آینده و تاثیرگذاری بر محاسبات راهبردی حاکمیت اسلامگرای سوریه دارد که فکر تقابل را در آینده از سر بیرون کند. با توجه به ژئوپلیتیک حساس سوریه و همجواریاش با اسرائیل، متغیر اسرائیلی و آمریکایی پارامتری تاثیرگذار در ترسیم آینده این کشور است. تا این جای کار منفعت مشترک مخالفان سوری، اسرائیل و دیگر بازیگران دور کردن ایران و متحدانش از این کشور بود. پس از تحقق این هدف، اسرائیل دو اولویت در سوریه دارد؛ نخست جلوگیری از بازگشت ایران به سوریه از طریق ارتباطگیری با حاکمیت جدید این کشور و ممانعت از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای حماس است.
اولویت دوم نیز «بیخطرسازی سوریه» به نحوی است که به تهدیدی در آینده مانند غزه و جنوب لبنان تبدیل نشود. خلع سلاح ارتش سوریه بخشی از این برنامه است؛ اما اسرائیل به علت بیاعتمادی به رهبری جدید و خاستگاه ضداسرائیلی اسلامگرایی در این کشور به همین حد راضی نخواهد بود.اما سکوت حاکمان سوریه در قبال حملات اسرائیل و اشغال بخشی از اراضی آن پرسشبرانگیز شده و احمدالشرع(جولانی) بدون اشارهای به این حملات گفته است که کشورش توان درگیر شدن در جنگ دیگری را ندارد. در وهله نخست میتوان این رویکرد را نوعی مصلحتاندیشی مبتنی بر اولویتسنجی قبل از «تمکین»(تثبیت قدرت) مانند موارد مشابهی در مصر و مراکش دانست. به احتمال زیاد یک علت مهم آن به نقش ترکیه بر میگردد که محافظهکاری مصلحتاندیشانه را در بزنگاهها در مواجهه با تهدیدهای کلان بر میگزیند و برآمدن عدالت و توسعه و ادامه حیات آن و حذف ارتش از معادلات سیاسی ترکیه را نتیجه آن میدانند. از این منظر صرف نظر از موانعی مرتبط با جنگ ایران و مخالفان سوریه، فعلا بستری برای همکاری تهران با سیستم جدید سوریه با محوریت کار علیه اسرائیل فراهم نیست.روشن نیست که این رویکرد سوریه جدید در قبال اسرائیل تا کجا پیش میرود. در همین حد هم چه بسا و لو موقت قسمی اطمینانخاطر برای اسرائیل به همراه دارد. اما در هر صورت، به احتمال زیاد اسرائیل همچنان اهرم فشار نظامی و از طریق آمریکا نیز اهرمهای اقتصادی (شاکله تحریم) و تا حدودی فشارهای سیاسی را حفظ کند. در عین حال نیز احتمال شل کردن تحریم و خارج ساختن تحریرالشام از لیست سیاه آمریکا زیاد است.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین