شعر انقلاب اسلامی احیاگر قالب های ادبی فراموش شده
گفت و گوی خراسان با رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادب فارسی درباره رویش های ادبی در ساحت انقلاب اسلامینویسنده:
مترجم:
در دهه های گذشته تغییرات اجتماعی ناشی از انقلاب اسلامی تا چه حد به رویش و بالندگی شعر کمک کرده است؟ آیا برمبنای سخن برخی از منتقدان ادبی، پس از انقلاب اسلامی شعر ایران از نوآوری و زایایی خالیشده است؟اینها سؤالاتی است که در بررسی جریان شناسی شعر معاصر، ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده است. برای آگاهی از فراز و نشیبهای این دوره چارهای جز مطالعه دقیق جریانهای ادبی قبل و بعد از انقلاب اسلامی نیست.رضا اسماعیلی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی یکی از افرادی است که درزمینه شعر معاصر ایران پژوهشهای فراوانی انجام داده است و ما او را بهعنوان شاعر آیینی و شاعر انقلاب میشناسیم. برای رسیدن به پاسخ سؤالاتی که در ابتدای این متن مطرح شد و چند سؤال اساسی با موضوع شعر انقلاب اسلامی با این شاعر مصاحبه کردهایم.
بهعنوان اولین سؤال بفرمایید برای شعر انقلاب اسلامی چه تعریفی میتوان ارائه کرد؟
اختلافنظرهایی که از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون در حوزه تعریف شعر انقلاب اسلامی وجود داشته و دارد، به خاطر این است که ما در اغلب موارد «شعر انقلاب اسلامی» را با «شعر انقلاب» و «شعر عصر انقلاب» یکی میپنداریم؛ درحالیکه هر یک از این عناوین ماهیتی مستقل و متفاوت دارند. البته در این نکته تردیدی نیست در ذهن و زبان شاعرانی که در فضای انقلاب بالیده و قد کشیدهاند، منظور از «شعر انقلاب»، همان شعر انقلاب اسلامی است، اما حذف پسوند «اسلامی» ناخودآگاه باعث خلط مبحث میشود و حتی گاهی ذهن اهل پژوهش و تحقیق را نیز در ارائه تعریفی جامعومانع از «شعر انقلاب اسلامی» بهاشتباه میاندازد. از این منظر تفکیک و مرزبندی بین عناوین یادشده برای سهولت کار و ارائه تعریفی کاربردی، روشن و روشمند از شعر انقلاب اسلامی ضرورت تام دارد. در یک تعریف ساده، «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته میشود که موضوع و مضمون اصلی آن، «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزشهای برآمده از آن است. شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیباشناختی نشئتگرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیهاست. شعری خدامحور، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالتمدار.
لطفاً درباره تأثیرات انقلاب بر جریانهای حوزه شعر و داستان معاصر بگویید.
شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری که گذشتگان پیشاروی آنها نهاده بودند، طی طریق کردند؛ یعنی اکثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم، متأثر از یکی از سبکهای ادبی تثبیتشده پیش از خود بودند (سبکهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی). انقلاب اسلامی، شعر و ادبیات را از ورطه افراطوتفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد. به عبارت سادهتر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نوآوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجادشده در نسلهای ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته، تجدیدحیات و احیای قالبهای ادبی با بهرهگیری از قابلیتهای نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحثوجدلهای تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد.
درباره نقاط قوت یا ضعف شعر انقلاب چه میتوان گفت؟
حرکت در مسیر اعتدال ادبی و دست یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالبهای ادبی فراموششده (رباعی و دوبیتی) و استفاده از ظرفیتهای همه سبکهای ادبی از ویژگیهای بارز شعر انقلاب اسلامی است. بااینهمه و با توجه به تعاریفی که از سبک ارائهشده است، نمیتوان گفت که شعر بعد از انقلاب - ازنظر قالب و فرم - به سبک جدیدی رسیده است. البته از حق نباید گذشت که شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند که ازجمله آنها تلفیق قالبهای ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی کناری (قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژهسازی و ترکیبسازی است، ولی به نظر میرسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یک سبک ادبی کافی نیست. از عمدهترین مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب اسلامی، موارد زیر قابل اشاره است؛ مضمونمحوری و معنابنیادی، حماسی، عرفانی بودن لهجه شعر انقلاب اسلامی، بسامد بالای تلمیحات دینی و قرآنی در اشعار شاعران، بسامد بالای مضامین سیاسی – اجتماعی، مخاطباندیشی و مردمگرایی (بیرون آوردن شعر از دایره خواص)، خودتحقیری به جای مفاخره (در اشعار شاعران دورههای قبل جز مفاخره چیزی نمیتوان یافت).
چند تن از قلههای شعر پس از انقلاب را نام ببرید و ویژگیهای سبکی آنها را تشریح کنید؟
اگر منظورتان از قله، شاعران شاخص، جریانساز و مؤلف باشند، در هر دهه میتوان از تعدادی شاعر شاخص و برجسته نام برد. ولی اگر بخواهیم به صورت کلی به این سؤال پاسخ دهیم، شاعران زیر در اولویت قرار میگیرند؛ طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، علی معلم، سلمان هراتی، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، حسین اسرافیلی، سهیل محمودی، ساعد باقری، نصرا... مردانی، محمدرضا عبدالملکیان، یوسفعلی میرشکاک، احمد عزیزی، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، محمد کاظم کاظمی و... از طاهره صفارزاده و موسوی گرمارودی باید بهعنوان پیشگامان شعر مدرن دینی نام برد. علاوه بر این که نقش صفارزاده در بالندگی شعر اندیشه و بیداری غیرقابل انکار است. سرود انقلاب اسلامی نیز مدیون حمید سبزواری است. از علی معلم و احمد عزیزی باید بهعنوان شاعران صاحب سبک در حوزه مثنوی نام برد. سیدحسن حسینی و قیصر امینپور نیز در حوزه احیای رباعی انقلاب نقشی غیرقابل انکار داشتهاند. «غزل حماسی و مقاومت» نیز مدیون نصرا...مردانی است.
نقد شعر یکی از فعالیتهای مهم برای بالندگی آن است، آیا فعالیت جدی درمورد نقد شعر انقلاب انجام شده است؟
نقد شعر انقلاب، حوزهای است که در طول چهار دهه گذشته کمتر به آن توجه شده است. به همین علت شعر انقلاب آن گونه که شایسته و بایسته است نتوانسته جایگاه رفیعی برای خود در ایران و جهان دست و پا کند. ما همیشه نباید از موضع تأیید و شیفتگی با پدیده «شعر انقلاب» برخورد کنیم، بلکه گاهی لازم است که از موضع نقد نیز این پدیده را مورد کالبدشکافی قرار دهیم. نقد جدی، علمی، فنی و حرفهای شعر انقلاب یکی از ضرورتهای فرهنگی امروز ماست. نکته دیگر این که امروز مهمترین نیاز جریان شعر انقلاب اسلامی، تدوین مانیفست و مرامنامه برای تثبیت و هویتبخشی به آن است. ما نیاز به ارائه تعریفی صحیح و کاربردی از این جریان شعری و همچنین «نقد و آسیبشناسی» آن داریم. اگر این نیاز و ضرورت احساس نشود و مؤلفههای شعر انقلاب اسلامی مدون نشود، بدون شک این جریان ادبی در احراز جایگاهی شایسته در جهان دچار چالش خواهد شد. عدم صدور شناسنامه برای شعر انقلاب بعد از گذشت چهار دهه، باعث تاراج این سرمایه و گنجینه عظیم معنوی توسط فرصتطلبانی خواهد شد که با این گونه ادبی هیچ نسبتی ندارند. این بیتعریفی در نهایت منجر به تحریف و استحاله این جریان شعری و مصادره به مطلوب کردن آن توسط دیگران خواهد شد.
بهعنوان اولین سؤال بفرمایید برای شعر انقلاب اسلامی چه تعریفی میتوان ارائه کرد؟
اختلافنظرهایی که از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون در حوزه تعریف شعر انقلاب اسلامی وجود داشته و دارد، به خاطر این است که ما در اغلب موارد «شعر انقلاب اسلامی» را با «شعر انقلاب» و «شعر عصر انقلاب» یکی میپنداریم؛ درحالیکه هر یک از این عناوین ماهیتی مستقل و متفاوت دارند. البته در این نکته تردیدی نیست در ذهن و زبان شاعرانی که در فضای انقلاب بالیده و قد کشیدهاند، منظور از «شعر انقلاب»، همان شعر انقلاب اسلامی است، اما حذف پسوند «اسلامی» ناخودآگاه باعث خلط مبحث میشود و حتی گاهی ذهن اهل پژوهش و تحقیق را نیز در ارائه تعریفی جامعومانع از «شعر انقلاب اسلامی» بهاشتباه میاندازد. از این منظر تفکیک و مرزبندی بین عناوین یادشده برای سهولت کار و ارائه تعریفی کاربردی، روشن و روشمند از شعر انقلاب اسلامی ضرورت تام دارد. در یک تعریف ساده، «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته میشود که موضوع و مضمون اصلی آن، «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزشهای برآمده از آن است. شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیباشناختی نشئتگرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیهاست. شعری خدامحور، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالتمدار.
لطفاً درباره تأثیرات انقلاب بر جریانهای حوزه شعر و داستان معاصر بگویید.
شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری که گذشتگان پیشاروی آنها نهاده بودند، طی طریق کردند؛ یعنی اکثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم، متأثر از یکی از سبکهای ادبی تثبیتشده پیش از خود بودند (سبکهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی). انقلاب اسلامی، شعر و ادبیات را از ورطه افراطوتفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد. به عبارت سادهتر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نوآوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجادشده در نسلهای ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته، تجدیدحیات و احیای قالبهای ادبی با بهرهگیری از قابلیتهای نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحثوجدلهای تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد.
درباره نقاط قوت یا ضعف شعر انقلاب چه میتوان گفت؟
حرکت در مسیر اعتدال ادبی و دست یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالبهای ادبی فراموششده (رباعی و دوبیتی) و استفاده از ظرفیتهای همه سبکهای ادبی از ویژگیهای بارز شعر انقلاب اسلامی است. بااینهمه و با توجه به تعاریفی که از سبک ارائهشده است، نمیتوان گفت که شعر بعد از انقلاب - ازنظر قالب و فرم - به سبک جدیدی رسیده است. البته از حق نباید گذشت که شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند که ازجمله آنها تلفیق قالبهای ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی کناری (قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژهسازی و ترکیبسازی است، ولی به نظر میرسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یک سبک ادبی کافی نیست. از عمدهترین مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب اسلامی، موارد زیر قابل اشاره است؛ مضمونمحوری و معنابنیادی، حماسی، عرفانی بودن لهجه شعر انقلاب اسلامی، بسامد بالای تلمیحات دینی و قرآنی در اشعار شاعران، بسامد بالای مضامین سیاسی – اجتماعی، مخاطباندیشی و مردمگرایی (بیرون آوردن شعر از دایره خواص)، خودتحقیری به جای مفاخره (در اشعار شاعران دورههای قبل جز مفاخره چیزی نمیتوان یافت).
چند تن از قلههای شعر پس از انقلاب را نام ببرید و ویژگیهای سبکی آنها را تشریح کنید؟
اگر منظورتان از قله، شاعران شاخص، جریانساز و مؤلف باشند، در هر دهه میتوان از تعدادی شاعر شاخص و برجسته نام برد. ولی اگر بخواهیم به صورت کلی به این سؤال پاسخ دهیم، شاعران زیر در اولویت قرار میگیرند؛ طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، علی معلم، سلمان هراتی، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، حسین اسرافیلی، سهیل محمودی، ساعد باقری، نصرا... مردانی، محمدرضا عبدالملکیان، یوسفعلی میرشکاک، احمد عزیزی، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، محمد کاظم کاظمی و... از طاهره صفارزاده و موسوی گرمارودی باید بهعنوان پیشگامان شعر مدرن دینی نام برد. علاوه بر این که نقش صفارزاده در بالندگی شعر اندیشه و بیداری غیرقابل انکار است. سرود انقلاب اسلامی نیز مدیون حمید سبزواری است. از علی معلم و احمد عزیزی باید بهعنوان شاعران صاحب سبک در حوزه مثنوی نام برد. سیدحسن حسینی و قیصر امینپور نیز در حوزه احیای رباعی انقلاب نقشی غیرقابل انکار داشتهاند. «غزل حماسی و مقاومت» نیز مدیون نصرا...مردانی است.
نقد شعر یکی از فعالیتهای مهم برای بالندگی آن است، آیا فعالیت جدی درمورد نقد شعر انقلاب انجام شده است؟
نقد شعر انقلاب، حوزهای است که در طول چهار دهه گذشته کمتر به آن توجه شده است. به همین علت شعر انقلاب آن گونه که شایسته و بایسته است نتوانسته جایگاه رفیعی برای خود در ایران و جهان دست و پا کند. ما همیشه نباید از موضع تأیید و شیفتگی با پدیده «شعر انقلاب» برخورد کنیم، بلکه گاهی لازم است که از موضع نقد نیز این پدیده را مورد کالبدشکافی قرار دهیم. نقد جدی، علمی، فنی و حرفهای شعر انقلاب یکی از ضرورتهای فرهنگی امروز ماست. نکته دیگر این که امروز مهمترین نیاز جریان شعر انقلاب اسلامی، تدوین مانیفست و مرامنامه برای تثبیت و هویتبخشی به آن است. ما نیاز به ارائه تعریفی صحیح و کاربردی از این جریان شعری و همچنین «نقد و آسیبشناسی» آن داریم. اگر این نیاز و ضرورت احساس نشود و مؤلفههای شعر انقلاب اسلامی مدون نشود، بدون شک این جریان ادبی در احراز جایگاهی شایسته در جهان دچار چالش خواهد شد. عدم صدور شناسنامه برای شعر انقلاب بعد از گذشت چهار دهه، باعث تاراج این سرمایه و گنجینه عظیم معنوی توسط فرصتطلبانی خواهد شد که با این گونه ادبی هیچ نسبتی ندارند. این بیتعریفی در نهایت منجر به تحریف و استحاله این جریان شعری و مصادره به مطلوب کردن آن توسط دیگران خواهد شد.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین