تحولات اخیر سیاسی در کانادا، اتریش، آلمان و حتی آمریکا با ایجاد شکافهای عمیق در ساختارهای سنتی قدرت، چشماندازی مبهم برای آتلانتیکگرایان به وجود آورده است
توهم اتحاد دراتحادیه
نویسنده: فاطمه ملک زاده
مترجم:
چشمانداز مبهم برای آتلانتیکگرایان و ساکنان یورو-آتلانتیک که در رسانههای غربی به طور فزایندهای برجسته شده، ریشه در مجموعهای از تحولات سیاسی و اجتماعی در کشورهای کلیدی این منطقه دارد. این تحولات که چالشی جدی برای انسجام سیاسی و ایدئولوژیک یورو-آتلانتیک به شمار میرود، شامل چهار رویداد مهم است که اخیرا هر یک به نوعی ساختارهای سنتی قدرت و نفوذ این کشورها و به تبع آن اتحادیه اروپا را به لرزه درآورده است.
نخست؛ استعفای ترودو
کنارهگیری جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا از سمتهای حاکمیتی و حزبی، شوکی جدی به سیاست کانادا وارد کرده است. ترودو که به عنوان یکی از چهرههای شاخص لیبرالیسم غربی شناخته میشود، با سیاستهای خود نماد ثبات و همگرایی در میان کشورهای یورو-آتلانتیک بود. خروج او از صحنه سیاست، در حالی که چالشهای داخلی کانادا از جمله شکافهای فرهنگی و اقتصادی رو به افزایش است، فضایی از بیاعتمادی و عدم اطمینان را در میان متحدان این کشور ایجاد کرده است.
دوم؛ پیروزی راست افراطی اتریش
کنارهگیری صدراعظم اتریش و تشکیل دولت توسط راستهای افراطی، نگرانیهای گستردهای درباره آینده دموکراسی سیاسی در اروپا برانگیخته است. اتریش، که به عنوان پلی میان غرب و شرق اروپا شناخته میشود، اکنون تحت تسلط نیروهایی قرار گرفته که دیدگاههای افراطی و ملیگرایانهشان تهدیدی برای ارزشهای بنیادین اتحادیه اروپا تلقی میشود. این تحولات، علاوه بر تاثیر مستقیم بر سیاست داخلی اتریش، به عنوان نشانهای از افزایش نفوذ راستگرایان در سراسر اروپا دیده میشود.
سوم؛ روزهای سخت شولتز
روزهای سخت شولتز اعلام انتخابات زودهنگام پارلمانی در آلمان، به یکی از چالشهای جدی برای قدرت اول اتحادیه اروپا تبدیل شده است. آلمان که همواره به عنوان ستون فقرات اقتصادی و سیاسی اروپا شناخته میشد، اکنون با بیثباتی سیاسی مواجه است. این وضعیت، به ویژه در شرایطی که اروپا با مسائل پیچیدهای مانند بحران انرژی، جنگ در اوکراین و رشد ملیگرایی دست و پنجه نرم میکند، میتواند به تضعیف اتحاد و همبستگی اروپایی منجر شود.
چهارم؛ بازگشت ترامپ
بازگشت ترامپ و تسلط جمهوریخواهان بر کنگره آمریکا، نشانهای از تغییرات عمیق در سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده است. ترامپ که در دوره پیشین ریاستجمهوریاش سیاستهای «اول آمریکا» را پیش گرفت، با بازگشت به قدرت ممکن است سیاستهای بینالمللی آمریکا را بار دیگر به سمت انزواگرایی سوق دهد. این امر نه تنها روابط آمریکا با اروپا را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه میتواند نقش رهبری ایالات متحده در ناتو و سایر ائتلافهای فراآتلانتیکی را نیز به چالش بکشد.این تحولات، تصویری مبهم و نگرانکننده از آینده آتلانتیکگرایان و یورو-آتلانتیک ارائه میدهد. در حالی که رسانههای غربی بر اهمیت اتحاد و همبستگی در برابر چالشهای مشترک تاکید میکنند، واقعیتهای سیاسی نشان از شکافهای عمیقتری دارد که نیازمند بازنگری و اتخاذ استراتژیهای جدید برای حفظ ثبات در این منطقه است.
فراخبر
تنش در روابط دو سوی آتلانتیک
امیرعلی ابوالفتح
شاید در کمتر دورانی به اندازه هفته های اخیر، میان آمریکا و اروپا این اندازه تنش و درگیری لفظی بوده باشد. از یکسو، رئیس جمهوری منتخب آمریکا برای تصاحب سرزمینی کانادا و جزیره گرینلندِ دانمارک دورخیز کرده و از سوی دیگر، ایلان ماسک، از نزدیک ترین افراد به رئیس جمهوری بعدی آمریکا در تلاش است دولت های آلمان و بریتانیا را به زیر بکشد. ماسک حتی تا جایی پیش رفته است که در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، یک نظرسنجی را قرار داده که در آن پرسیده شده است آیا آمریکا مردم بریتانیا را از حکومت ستمگر این کشور نجات دهد یا خیر. اشاره ماسک به دولت کارگری بریتانیا بوده است.
در مقابل نیز، رهبران اروپایی از آلمان تا بریتانیا و فرانسه، قویا دخالت های ماسک در امور داخلی خود و تلاش وی برای تاثیرگذاری بر نتایج انتخابات این کشورها را محکوم کرده اند و برخی از تحلیل گران سیاسی نیز از تلاش آمریکایی ها برای حاکم کردن فاشیسم بر اروپا سخن گفته اند. این در حالی است که دانمارکی ها هم قویا درخواست ترامپ برای خریداری جزیره گرینلند را رد کرده اند.
با توجه به جنگ لفظی دو سوی اقیانوس اطلس، چنین به نظر می رسد که آمریکا و اروپا دوران پرتلاطمی را در پیش داشته باشند. جریان سیاسی پیروز در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا که از آنان تحت عنوان MAGA یاد می شود، خواهان به زیر کشیده شدن دولت های چپ گرا و حتی دولت های راست میانه در کشورهای متحد آمریکا و روی کار آمدن محافظه کاران و راست گرایان افراطی در این کشورها هستند. هدف جریان MAGA صرفا تغییر دولت ها در کشورهای متحد آمریکا نیست، بلکه آنان می خواهند دولت هایی را بر سر کار بیاورند که تامین منافع ایالات متحده برای آنان از تامین منافع ملی کشورهایشان مهم تر باشد.
دونالد ترامپ آشکارا اروپایی ها را تهدید کرده است که اگر نفت و گاز بیشتری از آمریکا خریداری نکنند، تعرفه های سنگینی بر واردات کالاهای اروپایی به آمریکا وضع خواهد کرد. این تعرفه ها می تواند لطمات سنگینی به تولیدکنندگان اروپایی وارد کند، آن هم در حالی که اروپا به شدت زیر فشار اقتصادی ناشی از پیامدهای باقی مانده از قرنطینه های کووید-19 و افزایش قیمت انرژی در پی جنگ اوکراین است.
ترامپ و حامیانش امیدوار هستند اروپایی ها شرایط دشوار آمریکایی ها را بپذیرند و به آن تن دهند. اما تا زمانی که دولت های چپ گرا یا راست میانه در اروپا بر سر کار باشند، تحقق این هدف، دشوار خواهد بود. به همین دلیل، ثروتمندترین مرد جهان و مالک شبکه تاثیرگذار ایکس به میدان آمده است تا با راه انداختن جنگ تبلیغاتی علیه این دولت ها، آنان را با دولت های همسوتر، جایگزین کند. تا الان این رویکرد در قبال کانادا که نخست وزیرش، جاستین ترودو استعفا کرده، جواب داده است. ایلان ماسک در تلاش است همین اتفاق را در آلمان و بریتانیا نیز رقم بزند، دو کشوری که بدون هماهنگی با آن، کشورهای کوچک تر و ضعیف تر اروپا، از آمریکای ترامپ تمکین نخواهند کرد. البته به نظر نمی رسد حتی با سرنگونی برخی دولت های اروپایی، شهروندان اروپا به توسعه طلبی دونالد ترامپ و مداخله جویی های ایدئولوژیکی ایلان ماسک تن دهند.
از این رو می توان پیش بینی کرد که مقاومت هایی در اروپا شکل بگیرد که اثر آن بر روابط دیرینه دوستی دوسوی آتلانتیک اثر مخرب برجای خواهد گذاشت. با این حال، جریان MAGA در آمریکا معتقد است ایالات متحده آمریکا به لحاظ سیاسی و اقتصادی به قدر کافی قدرتمند است که بتواند اروپایی ها را به تمکین وادار کند و اگر چنین نشد، قدرت نظامی آمریکا می تواند پشتوانه فشار آمریکا بر اروپا در نظر گرفته شود.
در چنین شرایطی، اروپا که خود را تاکنون در معرض تهدیدهای روسیه تصور می کرد، در برابر سیاست تهاجمی و منفعت طلبانه آمریکایی ها بی دفاع احساس خواهد کرد؛ سیاستی که با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات 2024، روز به روز تهاجمی تر و منفعت طلبانه تر می شود.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین