یهود دیگر از خون  نمی ترسد؟!

نویسنده: وحید یامین پور 

مترجم:


بسیاری از تحلیل گران معتقدند طی 15 ماه اخیر پس از طوفان الاقصی به مرور با چهره جدیدی از صهیونیسم و یهود مواجه بوده ایم. صهیونیسم، فرقه‌ای است که با نظامی‌گری و خشونت پیوند خورده است و از طریق تثبیت یک ترس فراگیر از مرگ پس از هولوکاست توانسته یک دولت جعلی را در جغرافیای دینی-اسطوره ای فلسطین شکل دهد. تشکیل اسرائیل یک اتفاق رسانه‌ای (media event) است اما اکنون می توان گفت بقای اسرائیل هم بر اساس اتفاقات رسانه‌ای پیگیری می شود.
یهود و صهیونیسم برای سال ها به عنوان فرقه‌ای به شدت حساس نسبت به «خون و مرگ»شناخته شده است. به کنایه گفته می‌شد اگر بند انگشت یک اسرائیلی در جنگی قطع شود و در خاک دشمنش باقی بماند، دولت یهودی برای پس گرفتنش مذاکره خواهد کرد. گفته می شد اسرائیل توان جنگ های طولانی را ندارد و زمانی‌که که تعداد کشته‌هایش بیشتر از انتظار باشد یا حتی دو نفر از نیروهای نظامی‌اش به اسارت درآیند، عقب نشینی می کند و به آتش بس و مذاکره رو می‌آورد. اما طی این 15 ماه گویی چهره جدیدی از موجودیت خبیث صهیونیسم به نمایش درآمده. به راستی چه چیزی این امکان را به نتانیاهو می دهد تا جنگی چنین پرهزینه را ادامه دهد و به رغم این که ده ها نفر گروگان در اختیار حماس است و ده‌ها هزار صهیونیست آواره‌اند، محبوبیت و مقبولیتش در داخل سرزمین های اشغالی همچنان باقی باشد؟
مانوئل کاستلز در کتاب مهمش «قدرت ارتباطات» به سراغ بررسی مکانیسم اثر ارتباطات از طریق تصویرسازی ذهنی می رود. او با استفاده از پژوهش های عصب‌شناختی نشان می دهد که قدرت، حاصل دستکاری تصاویر ذهنی مخاطبان و ساخت معناست. مهم ترین مصداق مورد اشاره کاستلز سیاست رسانه‌ای جرج بوش در جنگ 2003 در عراق است. کاستلز نشان می دهد که چگونه رسانه‌های آمریکا توانستند با اطلاعات غلط احساسات مردم آمریکا به خصوص «ترس از مرگ» را تحت تاثیر قرار دهند و به آنها ثابت کنند که حمله به عراق ترس از مواجهه با مرگ را کاهش داده است!
اقرار مکرر نتانیاهو و رسانه‌های رسمی رژیم به دشواری این برهه‌ زمانی و سختی جنگ، مصرفی داخلی داشت. این سیاست رسانه‌ای در واقع نوعی مدیریت هیجانات عمومی در نسبت با اقدامات خشونت بار ارتش اسرائیل بود. نتانیاهو طی ماه‌های اخیر بارها تاکید کرد که «این جنگ یک جنگ وجودی است» و هست و نیست اسرائیل را به آن گره زد. به نظر می رسد کاهش اعتراضات داخلی و افزایش حمایت صهیونیست ها از اقدامات او نشان دهنده موفقیت این سیاست رسانه ای است. او توانسته خشونت بی‌ملاحظه در بمباران غزه و لبنان را به عنوان تنها امکان بقا به کاهش احساس ترس از مرگ در داخل تبدیل کند.
 به عبارت دیگر سیاست رسانه‌ای بوش در جنگ 2003 و نتانیاهو در جنگ اکنون برخلاف آن چه انتظار می رود، بر حفظ امنیت روانی مردم از طریق دور نشان دادن سایه جنگ و برجسته کردن توان نظامی داخل نبوده، بلکه از طریق برجسته کردن تهدید قریب الوقوع و جلب موافقت برای بهترین و سخت ترین اقدام علیه آن بوده است.
نتانیاهو به جای صادر کردن این پیام که «مردم! این جنگ جنگ ما نیست، شما راحت بخوابید، دشمن کوچک است و ما به راحتی خطر را دفع خواهیم کرد»،‌ پیام هشدار مرگ و زندگی را صادر و تمام هیجانات ضد جنگ را به نوعی حمایتگری از جنگ تمام عیار خود به عنوان «جنگ تک تک صهیونیست ها و حتی یهود در سراسر جهان»،‌ تبدیل کرد.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین