رمان کلیدر سریال خواهد شد؟
روایتی از گپ و گفت های صمیمانه با محمود دولتآبادی نویسنده سرشناس ایرانی و طرح یک مسئله پر اهمیت درباره لزوم سریال سازی ها بر اساس آثار این نویسنده معاصرنویسنده: شاه منصور شاه میرزا پژوهشگر تاجیکستانی
مترجم:

بار نخست استاد محمود دولتآبادی را چند سال پیش در یک محفل ادبی، در مؤسسه فرهنگی اکو دیده بودم. دوروبرشان مردم زیادی جمع بودند و امکان صحبت میسّر نشد. دگرباره سعادت همصحبتی با ایشان در یک قهوهخانه در خیابان کریمخان، نزدیک میدان هفتتیر تهران فراهم شد و مفصل و طولانی، به قول تاجیکها جگری صحبت نمودیم. همانجا کتاب داستانهایم را به استاد تقدیم نمودم و دو روز بعد، پیامک گرمی برایم فرستادند. هیچ انتظار نداشتم باآنهمه مشغله و کهولت سن فرصتی پیدا نمایند و چشم به نوشتههای کمارزش بنده بدوزند. امّا این بار که استاد زمان و مکان دیدار را تعیین نمودند، طعم دیگر داشت.
استاد، پالتویشان را از تن درآوردند و روی صندلی گذاشتند. ضبط گوشیام را روشن کردم تا حرفهایشان را که برحق مغتنماند و ماندگار، ضبط کنم. ولی میدانستم از این کارها خوششان نمیآید و صحبت کلیشهای و قالبی درمیآید، به همین دلیل ضبط را خاموش کردم. با چشمان فکور و نگاه عمیق نگاهی انداختند و از بند جگر پرسیدند: چه خبر؟ پاسخ معمولی دادم: سلامتی، امن و امانی.
به خاطر آب شدن یخ فضای گفتوگویمان، از داستان حسنک وزیر، با صدای ایشان یادآوری کردم که خیلی مؤثر روایتش کردهاند، انگار صدای ابوالفضل بیهقی نویسنده بزرگ قرون گذشته باشد. گفتم: «آنگونه مؤثر خواندهاید که این خوانش مردم را بهسوی تاریخ بیهقی دوباره جذب و جلب کرد.»
استاد در پاسخ گفتند: بله آن را در یکشب خوانده بودم. بیهقی نویسنده و تاریخنگار بزرگ بود. تاریخ را با ادبیات آمیزش داده. زد و بند، رقابتها، خشونتهای دربار و درباریان را میبینیم که در تمام زمانها تکرار شده است. دولت سلجوقیان همین ماجراها را داشت، غزنویان هم وقتی از سامانیان میگوید، حکایت و قصّهای را از جای دیگر میآورد. سبقهایی در این کتاب هست. پشتیبانیاش از سامانیان کاملاً مشهود است. این کتاب کمک میکند به مردم بروند به درک حقیقت تاریخ که هر منصبدار و حاکم میخواهد سر آنیکی نباشد.
جرقههای اولیه ورود دولتآبادی به ادبیات
میپرسم، چطور شد به ادبیات رو آوردید؟
استاد دولتآبادی میگوید: مرا و نسل ما را صادق هدایت با ادبیات آشنایی داد، خویشاوندی مرا با ادبیات هدایت ایجاد کرد که برای من خیلی مهم بود. البتّه در بچّگی علاقه به کتاب داشتم، کتاب زیاد میخواندم. آن زمانها فکر نمیکردم در چنین آسیابی بیفتم. همان زمانها برای ورود به شعبه شبانه امتحان دادم. روز قبلش موضوع انشا را داده بودند. موضوع زلزله بود. نوشتم. روز دیگر که رفتم، معلمی مرا با دستنشان داد و گفت: «اونه.» به خودم گفتم، من که اهل تقلّب نیستم، چه کارم دارند؟ سؤال معلم این بود: چرا دانشگاه نرفتی؟ نشد، گفتم. گفتند شش ماه دیگر امتحان باید بدهی. ما به تو دیپلم میدهیم، برو دانشگاه، گفتم چشم و دیگر هرگز نرفتم.
پرسیدم: به دانشگاه هم دعوت شدید؟
گفت: بلی، ولی جواب منفی دادم. کدام نویسنده از دانشگاه برآمده است؟ در آمریکا دانشکدههای نویسندگی هست. یک نویسنده آمریکایی در مقالهای که نجف دریابندری آن را ترجمه کرده، میگوید از همه دانشکده و دانشگاههای نویسندگی، تنها معلم ادبیات بیرون میآید...
قله تسخیرناپذیر نثر معاصر
درباره این نویسنده توانا شاید اظهارنظر کردن بنده جایز نباشد، به ایشان بهعنوان یک استاد مسلّم نثر مینگرم، قلّه تسخیرناپذیر نثر فارسی معاصر. کافی است به کلیدر بنگریم، بزرگترین رمان ادبیات فارسی که به جایزه نوبل پیشنهاد شد. این اثر، از میان همه آثار استاد دولتآبادی برای بنده و شاید دیگران هم تأیید کنند، قلّه اوج آثار اوست که میتوانم آن را به آنا کارنینا یا جنگوصلح تولستوی و دن آرام میخائیل شولوخف شبیهش کنم. تصویرهای بکر و ناب و بهیادماندنی، سوژه منسجم، حکایت اندر حکایت، قلم گیرا و محکم، زبان فاخر و مطنطن و خاصّ که یک بیهقی دیگر را پیش نظر مجسم میسازد. در همین رمان که نمیخواهم پرگویی کنم، بیشتر دنبال زبانش بودم که بیش از 200 واژه را پیدا نمودم که با زبان ما، ورارودیان مشترک است.
کلیدر؛ دانشنامه واژگانی روزگار ما
دانشنامه واژگان کلیدر موضوع مهم است برای اهل تحقیق که جای کار دارد. کلیدر برای هر نویسنده، صرفنظر از اینکه در کدام نقطه جغرافیایی جهان قرار دارد و در چه سنّوسال است، یک الگو و دستور نویسندگی است. آن قدر شما را جذب و جلب میسازد که بهناچار دست به قلم میبری، ولی چون آن را محک نوشتن قرار دادهای، لاجرم قلم کنار میگذاری و بر آن میشوی بهتر آن است در گوشهای بنشینی و دوباره به عظمت آن بنگری، کلمات آن را زیر دندان بجوی و فقط در عالم تحیر بر آن بنگری.
استاد محمود دولتآبادی در این رمان، با اینکه در سنین جوانی تألیف شده، شاهکار میآفریند، شاهکار به تمام معنی. آنچنان همذاتپنداری عمیق در خواننده ایجاد میکند، گویی عمری همنشین و همنفس تو بوده و قهرمانان را الف تا ی میشناسد و با آنان انسوالفتی داشته، فقط تو از فرط تنبلی ننوشتهای، نتوانستهای و یا توجّه اندک داشتهای و یا هنر نداری و استاد با خامه سحرانگیز آنان را توانسته روی کاغذ بیاورد.
ذهنش وحشی است و از بیان هیچ واژه و مفهوم و مضمون و تصویر ابایی ندارد، مثل سیل خروشان و جوشان میتازد و حوادث را در کام خویش فرو میبرد. آنچنان حافظه قوی و ذهن خلّاق دارد که در هیچ موردی کم نمیآورد و یا جایی از تکرار که ملال خاطر آورد، کار نمیگیرد.
تصوّرم در حین مطالعه رمان این بود که فیلم تماشا میکنم، نه مطالعه کتاب، امّا کتاب پایان یافت و رفتم دنبال کارگردان و شرکت سینمایی که آن را ساخته. دریغم آمد چنین کار ماندگار و باشکوه هنوز روی پرده سینما نرفته است. چرا نتوانیم بر پایه این رمان بلند و شایسته که زبان اثر و دیالوگهای آن برای همه فارسیگویان مشترک است، با حضور و شرکت سینماگران ایران، تاجیکستان و افغانستان سریالی بسازیم؟ هنرمند، ادیب و هر صاحب اندیشه را در زمان زنده بودن قدر بشناسیم، چون مطمئنم بالاخره این کار یک روزی صورت خواهد گرفت، ولی چرا نه امروز که استاد در کوچههای تهران قدم میزند و با ساخت آن مجسمه برقد خویش ببیند و شاید کلیدر دیگر آفریند؟
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین