از آن ور بام افتادن
نویسنده:
مترجم:

مادر که در میانه پلهها بود، با صدای بلند گفت: «بله، باز هم عقبتر برو!» در همین حال، مادر به پشتبام رسید، اما ناگهان صدای جیغی از خانه همسایه شنید. با نگرانی به پایین نگاه کرد و دید که پسرش در آغوش همسایه است! مادر که از ترس زبانش بند آمده بود، با دلهره پرسید: «پسرم سالم است؟» همسایه جواب داد: «پسرت سالم است، اما آنقدر نگرانش شدی که به جای آن طرف بام، از این طرف بام افتاد!»
۱۰ شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین
-
جنایت تکان دهنده دندان پزشک معروف در مشهد
-
خودروسازی، اسب تروآی این روزهای ایران
-
ماجرای آدمکشی در تفرجگاه برفی !
-
التماس ها بی فایده بود؛ فرمان جنایت صادر شد!
-
ماجرای جنایت مسلحانه و خانه هایی که به آتش کشیده شد( گزارش اختصاصی روزنامه خراسان)
-
در ترمینال میخوابم اما بازهم حاضرم جان انسانها را نجات دهم
-
اتوبوس های شهری زیر چتر موتورسوار نقابدار!
-
ابعاد جدید از جنایت در ویلای وحشت!
-
نقشه شوم عاملان جنایت برای فریب پلیس!
-
مسیر شناخت مدعیان دروغین