
تنشهای خونین میان هند و پاکستان در منطقه کشمیر بار دیگر منطقه را در آستانه بحرانی عمیق قرار داده است؛ بهویژه آن که هر دو کشور از قدرت هستهای برخوردارند و اختلافات تاریخی آنان ریشهای استعماری دارد. حمله تروریستی اخیر در منطقه پهلگام که به کشتهشدن دهها گردشگر انجامید، نه تنها خشم هند را علیه پاکستان شعلهور کرد، بلکه دوباره توجه جهانیان را به احتمال یک درگیری تمامعیار جلب نمود. ایران در این میانه، با درک پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی شبهقاره، به جای جانبداری، نقش میانجی را برعهده گرفته است. تهران از ابتدا تلاش کرده است تا بحران کشمیر را از نگاه منطقهگرایانه و در چارچوب سیاستهای ضد استعماری تحلیل کند؛ الگویی که بر مبنای آن، مرزهای بحرانزا نتیجه مستقیم «تفرقه بینداز و حکومت کن» استعمارگران است. از نظر ایران، حل بحران صرفا در تعامل میان همسایگان و مهار نفوذ بیگانگان معنا دارد. جمهوری اسلامی ایران ضمن تقویت دیپلماسی چندجانبه و نقش فعال در قالب گفتوگو با مقامات پاکستانی و هندی، مسیر گفتوگو و میانجیگری را هموار کرده است. حمایت از خطوط ارتباطی اقتصادی همچون خط لوله صلح و پروژه چابهار که میتواند هند و پاکستان را به ایران و یکدیگر پیوند دهد، بخش مهمی از این راهبرد است. تهران این طرحها را نه صرفا اقتصادی، بلکه سازوکارهای راهبردی برای کاهش تنش و تثبیت امنیت در منطقه تلقی میکند. در سطح راهبردی، ایران تأکید دارد که ریشهیابی بحران در کشمیر تنها از طریق همگرایی واقعی و عادلانه منطقهای میسر است؛ الگویی که ایران با تاکید بر سازمانهایی نظیر پیمان شانگهای و با پیشنهاد طرحهای مشترک اقتصادی، امنیتی و مبارزه با تروریسم دنبال میکند. از منظر تهران، بیثباتی در کشمیر تنها یک مسئله محلی نیست، بلکه بخشی از پروژه بزرگتر بیثباتسازی شرق توسط نظام سلطه جهانی است؛ پروژهای که همزمان با سفر مقامات آمریکایی به منطقه فعال میشود. نگاه تهران بر مبنای تعامل صلحمحور و توسعهگراست. جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده که حاضر است تمام ظرفیتهای خود را برای حل بحران به کار گیرد، چرا که امنیت پایدار در منطقه، پیشنیاز شکلگیری نظم نوین جهانی به دور از مداخلهگری قدرتهای استعماری است. تهران معتقد است همگرایی میان کشورهایی چون هند، پاکستان، افغانستان، چین و ایران، نسخه اصلی پایان دادن به تنشهای میراثدار استعمار است، نه نسخههای تحمیلی بیگانگان.