دیپلماسی انفجار
نویسنده: کبری آسوپار
مترجم:
در هفتههای پس از زلزله بم، یکی از موضوعات موردعلاقه رسانههای حامی دولت وقت، گفتن و نوشتن از کمکرسانی آمریکا و اروپا به مردم ایران بود. ذوقزده از این که برای اولینبار پس از انقلاب اسلامی، یعنی پس از 25 سال یک هواپیمای آمریکایی در خاک ایران به زمین نشسته بود. تحلیلهای هیجانی و ذوقزدگی از حضور غربیها در بم زلزلهزده چنان بود که هنوز هم در سالگرد این زلزله، یکی از این رسانهها با اشاره به مرگ یک گردشگر آمریکایی در زلزله بم نوشت: «بعد از انقلاب مشروطه که یک آمریکایی در تبریز در کنار ایرانیان کشته شد، این نخستین بار بود که یک آمریکایی در کنار ایرانیان کشته میشد.» یا رسانههای دیگری با تیترهای «حادثهای که بعد از ۲۵ سال پای آمریکاییها را به ایران باز کرد»، «روزی که آمریکاییها کمک فرستادند و بیمارستان صحرایی زدند» و «زلزله بم و آشتی غیرسیاسی ایران و آمریکا/ یک آمریکایی و یک انگلیسی در میان قربانیان» کل فاجعه زلزله بم را به حضور آمریکاییها تقلیل دادند.
جالب آن که در همان زمان وقوع زلزله بم، محمد خاتمی در کنفرانس خبری ضمن تشکر از کمک همه کشورها و ازجمله آمریکا، همگان را از تحلیل سیاسی این اتفاق برحذر داشت. دو سال قبل از آن، محمد خاتمی از اولین رؤسایجمهور جهان بود که بیانیه رسمی در محکومیت حملات 11 سپتامبر، در همان روز اول واقعه صادر کرده بود، اما کمتر از 4 ماه بعد رئیسجمهور آمریکا، ایران را جزئی از محور شرارت نامید و تشکر وزارت خارجه آمریکا از بیانیه خاتمی هم 10 سال بعد یعنی در 11 سپتامبر 2011 انجام گرفت!مقامات عالیرتبه آمریکا و مشخصاً رئیسجمهور آن هیچگاه در هیچ واقعه غمبار ایرانیان بیانیه همدلی و محکومیت ندادهاند و تنها پس از حمله داعش به ساختمان مجلس شورای اسلامی، دونالد ترامپ بیانیهای داد که آن هم محکومیت ایران بود، نه داعش؛ چنانکه محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران هم مجبور به واکنش شد و آن بیانیه را «نفرتانگیز» نامید و تأکید کرد مردم ایران این دوستیها را باور نمیکنند.
در تاریخ تعاملات سیاسی ایران با آمریکا و اروپا در هنگامه حوادث و حملات، از این نمونههای محکومیت و همدلی یکطرفه متعدد است و بم صرفاً یک نمونه خاص بود که نمیتوان از آن برداشتی سیاسی کرد. چه شاخه گلها و شمعها که برخی مقابل سفارت سوئیس (دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران) و فرانسه گذاشتند، اما سهم مردم ایران از این ژستهای انساندوستانه که فقط هم برای همدلی با غربیها فعال میشود، چه بوده است؟
در هفتهای که گذشت، داغ انفجار در بندر شهید رجایی بر جان ایران نشست. از رؤسایجمهور چین و روسیه تا ملتهای مقاومت، از آسیای دور تا کشورهای عربی منطقه و همسایگان یا آفریقا و آمریکای لاتین، با تسلیتی همراه غم مردم ایران شدند، اما از اروپا و آمریکا خبری نشد. درحالیکه همین چند ماه پیش سخنگوی دولت ایران پیام ویدئویی برای آتشسوزیهای گسترده در آمریکا منتشر کرد و شاید کسانی در دولت، آن را بهانهای برای دیپلماسی تصور کردند، اما حالا بیاعتنایی به داغ مردم ایران از سوی آمریکاییها، نشان میدهد که آنها حتی برای حفظ ظاهر دیپلماتیک و انسانی هم علاقه ندارند وارد فضای دیپلماسی در بحرانها شوند. از اروپا هم که جز یکی دو سفارتخانه، پیامی نرسیده است. حال اگر از انگشت یک تروریست یا اهل آشوب در ایران خونی بریزد یا قاتلی اعدام شود، همه غربیها برای بیانیه و واکنش صف میکشند و نامش را هم دلسوزی برای مردم ایران میگذارند.
موضوع بیاعتنایی به غم مردم ایران در ندادن پیام تسلیت و همدلی خلاصه نمیشود و اگر به موضوع تحریمهای غرب علیه ایران توجه کنیم، عمق فاجعهای روشن میشود که بود و نبود دو خط تسلیت را کاملاً بیاهمیت میکند.
مسئولان سازمانهای امدادی ایران بارها تأکید کردهاند که به دلیل وجود تحریمها امکان بهروزرسانی و تأمین کامل تجهیزات موردنیاز را ندارند. ایران حتی بارها درخواست کرده است تجهیزات امداد و نجات از تحریم مستثنا شود، اما نیاز مردم ایران برای غربیها مهم نیست. چنانکه بعضاً نرسیدن تجهیزات درمانی و بیمارستانی به دلیل تحریمها، درد بیماری مردم را افزون کرد. لذا اگر پیامی هم میرسید، لابد ذوق جریان سیاسی حامی دولت را برمیانگیخت، اما هیچچیز دست مردم ایران را نمیگرفت و سهم این ملت همچنان تحریم بود و تحریم و تحریم. این جریان البته اکنون علاقه ندارد همانند حضور آمریکاییها در بم، از این پیامهای ارسالنشده تحلیل سیاسی دربیاورد، اما باید این درس و عبرت برای دولتمردان باشد که دنیای غرب، دیپلماسی انسانیت را نمیفهمد و نباید از بودشان دلخوش و یا از نبودشان غمگین شد.
10 صفحه آخر
پربازدیدترین اخبار