امیدان شهرهای خسته
12 اردیبهشت 1338 باشگاه قدیمی نساجی تاسیس شد تا امیدی باشد برای شهری خسته، تیمی که طی این سالها فراز و فرود زیادی داشته و حالا در معرض سقوط دوباره است؛ به این بهانه مروری داریم بر حال و هوای امروز تیمهای ریشهدار کشور، از پاس تا ابومسلم و...نویسنده: سید مصطفی صابری | روزنامهنگار
مترجم:
نساجی که بازی دارد گوشه و کنار ورزشگاه شهید وطنی جای سوزن انداختن نیست، حتی خیلیها روی سقف و پشت پنجره ساختمانهای مجاور در حال تماشای بازی تیمی هستند که برای شادی یک شهر خوب جنگیدن را بلد است؛ مثل مبارزی که دست خالی به میدان آمده اما سرنترسی دارد. افسوس که قدیمیترین تیم شمالی یعنی نساجی 66 ساله دوباره در معرض سقوط به لیگ یک است. تیمی دوستداشتنی با هوادارانی پرشور که فرهنگ خاصی بر تعاملشان با تیم حاکم است. در روزگاری که فوتبال با پول، هیاهو و حاشیهها شناخته میشود تلخ است که شاهد سقوط نساجی باشیم؛ آنهم وقتی بسیاری از تیمهای قدیمی که به لیگهای پایینتر رفتند به مرور در مسیر ناکامیهای بزرگ و تلخ قرار گرفتند. اما چارهای نیست وقتی فوتبال اینچنین با ریشهدارها بیرحم شده. تیمهایی که هوادارانشان دوقطبی پرسپولیس و استقلال را برهم میزدند و دنیای فوتبال را رنگیتر میکردند. مهم نیست دو تیم پایتخت چقدر بدهی دارند و چطور اداره میشوند، میلیاردها میلیارد هزینه قراردادهای اشتباه و فسخهای این دو تیم است که برای تیمی مثل نساجی پول بزرگی محسوب میشود. فراتر از این قرمز و آبی، سپاهان و تراکتور هم طوری خوبهای لیگ را روی نیمکت و برای تماشای بازی از روی سکوها با قیمت بالا جذب میکنند که سهم تیمهای بازیکنساز از پدیدههای خودشان میشود هیچ. تیمهایی مثل نساجی کارخانه بازیکنسازی برای تیمهای متمول هستند و تماشاگر هزینههای نجومی دیگران. اما حقشان از فوتبال این نیست. هرچند استقلال، پرسپولیس، تراکتور و سپاهان قطعاً ریشهدار و پرهوادار محسوب میشوند اما حرف این مطلب آن است که برای جذابیت فوتبال نباید همه منابع و توجهات معطوف به این تیمها باشد و وقتش است فوتبال را از زاویه دیگری ببینیم. شاید از زاویه تیمهایی که رویای یک شهر هستند اما خودشان روزگار تلخی دارند.

نساجی روزگار تلخ در راه است؟
وضعیت فعلی در خطر سقوط به لیگ یک
بین القاب تیمهای لیگ برتری انصافاً نساجی قشنگترین لقب را دارد یعنی «امید شهر خسته». شهری که روزگاری با صنعت شناخته میشد؛ سوت کارخانهاش به همه خبر میداد شهر لبریز امید است؛ اما سالها بارسنگین نشاندن لبخند روی صورت مردم قائمشهر روی دوش نساجی بود که روزگار پرالتهابی را سپری کرد. این تیم ریشهدار حالا تحت مالکیت قهرمان سابق شمشیربازی و کارآفرینی است که برخلاف دیگر همقطارانش چندان اهل دوربین و خودنمایی نیست. معماریان مالک نساجی شاید بدون اشتباه نباشد؛ اما کسی سراغ ندارد درباره دیگر تیمها با بیاحترامی صحبت کند، روی شکافهای هواداری حرکت کند یا شبیه نوکیسهها بحث خرید دیگر باشگاهها را بهواسطه تمکن مالی پیش بکشد تا رقیب را تخریب و خودش را بزرگ جلوه دهد. نساجی در همین دوران قهرمان جام حذفی شد و در آسیا هم آبروداری کرد. اما این فصل همه چیز آنطور که باید پیش نرفت تا نساجی که سال 96 بعد از 24 سال دوری از سطح اول فوتبال کشور به لیگ برتر آمده بود دوباره در خطر سقوط به لیگ یک باشد. لااقل جدول خبر از وقوع این اتفاق تلخ به احتمال زیاد میدهد تا شاید ناچار باشیم مدتی را با خاطرات نساجی سپری کنیم و امیدوار باشیم این دوری موقتی باشد و بلایی که سر پاس، ابومسلم، شهرخودرو، شاهین و... آمد سر نساجی نیاید. همان تیمی که چنان محبوب بود که سالها قبل عباسزاده مهاجم سایپا که در کورس آقای گلی و دعوت به تیم ملی بود را مجاب کرد در نیم فصل دوم به لیگ یک برود تا در 15 بازی چنان گلزنی کند که تیم شهرش به لیگ برتر بیاید و این رویا محقق شود. قطعاً نمیتوان ادعا کرد دیگر تیمها حق امثال نساجی را خوردهاند، اما میتوان مطمئن بود تیمهایی مثل نساجی و هوادارانشان حقشان را از این فوتبال نگرفتند.

ملوان قوی سپید انزلی
وضعیت فعلی رده ششم لیگ برتر
ملوان دوست داشتنی دو سال دیگر 60 ساله میشود؛ اولین تیم غیرتهرانی که جام گرفت و بد نیست بدانید حول یک آقا معلم بیادعا و پرتلاش شکل گرفت و با چند بازیکن معمولی شروع کرد اما بارها در حذفی درخشید؛ در لیگ بهترین تیم شهرستانی شد و با همه مرارتها و 4 بار سقوط، مثل ققنوس از آتش برخاست و اوج گرفت؛ چون فوتبال در انزلی چیزی متفاوت از بقیه شهرها است. مردم شهر با فوتبالیستها زندگی میکنند؛ بازیکنان را از کودکی میشناسند؛ فوتبالیستها هم فاصلهای بین خودشان و مردم حس نمیکنند. بهطور مثال سالها قبل سید جلال رافخایی کاپیتان وفادار تیم در قهوهخانه با یک پسر که هوادارش بود املت میخورد و کنار طرفداران تیم بود. مدیریت و کادر فنی باشگاه هم در بیشتر اوقات بهعهده یک پیشکسوت است که روی ملوان تعصب داشته باشد. در این تیم بازیکن خارجی و غیربومی حضور دارد اما بیشتر اوقات این انزلیچیها هستند که ساختار تیم را تشکیل میدهند و برای همین هویت تیم حفظ شده است. فرهنگ هواداری از جنبه برخورد با دیگر تیمها و هوادارانشان هم در انزلی چند گام جلوتر از دیگر شهرها است. پوسترهایی که باشگاه برای هر بازی منتشر میکند جلوه خوبی از موضوع است؛ بهطور مثال ترکیب تیم با استفاده از نقاشیهای کودکانی که در یک خیریه حضور دارند اعلام میشود. تیم هم که این روزها با حداقل بازیکن، امکانات و البته هیاهو نتیجه میگیرد. با این اوصاف فرقی ندارد اهل کجای ایران باشید؛ واقعاً میتوانید ملوان را دوست نداشته باشید.

فجر و برق باصفا مثل شیراز
وضعیت فعلی شادی و غم!
برق شیراز سال 1325 تاسیس شد و 1401 منحل، نزدیک به 8 دهه فعالیت در فوتبال کشور، ارائه فوتبالی جذاب و تماشاگرپسند، فراز و فرودی که برای هر تیمی طبیعی است؛ معرفی ستارههای زیادی به فوتبال ملی و البته پایانی تلخ که باورش سخت است. شهر بزرگی مثل شیراز با آنهمه استعداد و تیمی که چنین قدمتی داشت؛ هرپایانی را میشود متصور شد جز اینکه تیم بهخاطر نداشتن حامی مالی کلاً منحل شود و از برق چند خاطره بماند بهواسطه درخشش بازیکنان و اخلاق خوب هوادارانش. آنطرف اما «فجر» دیگر تیم شیراز اوضاع بهتری دارد؛ تیمی که سال 67 تاسیس شد مدتی از لیگ برتر دور بود. فجر را با همان اصطلاحهای شیرین غلام پیروانی بهیاد داریم که میگفت نصف تیمش بازیکنان جوانان هستند و دفعه اول است در آزادی بازی میکنند. فجر بهشدت بازیکنساز بود و بازگشتش به لیگ برتر خبر خوبی است چون هواداران پرشوری دارد و تعداد تیمهای این چنینی هرچه بیشتر باشد هیجان بیشتری به فوتبال تزریق میشود. بماند که حق هوادار یک تیم ریشهدار است که از بازی تیمش در لیگ برتر لذت ببرد.

صنعت نفت خوزستان برزیلته
وضعیت فعلی رده پنجم لیگ یک
سابقه فوتبال آبادان به اکتشاف نفت، حضور مهندسان انگلیسی و رواج این بازی در آبادان برمیگردد؛ اما صنعت نفت سال 1351 تاسیس شد. تیمی که قرار است نماینده فوتبال تهاجمی، تماشاگرپسند با هوادارانی خونگرم باشد و انصافاً این موضوع را بهخوبی ثابت کرده است. نفت اما حالا شانس کمی برای صعود به لیگ برتر دارد؛ اما همینقدر که هنوز هست باید خدا را شکر کنیم. بهخصوص اینکه در تمام این سالها مشکل مالی داشته و نه تنها بازیکن مهمی جذب نکرده؛ بلکه به محض اینکه بازیکنانش کمی درخشش دارند از تیم جدا میشوند. حالا باید منتظر بمانیم تا دوباره روزی با هیاهو و شادی سکوهای ورزشگاه خانگی نفت، خاطرات خوبمان با این تیم زنده شود. روزگاری که شاید عدالت در فوتبال بهتر اجرا شود.

پاس کجایی قهرمان آسیا؟
وضعیت فعلی انحلال!
«پاس» تیم پرهواداری نبود اما هرچه بود بارها قهرمان لیگ برتر شده بود؛ 64 سال قدمت داشت و یکبار هم قهرمانی آسیا را تجربه کرده بود. تیمی که حدود 6 دهه در بیشتر مواقع حضور در سطح اول فوتبال کشور را تجربه کرده بود و برای آنکه داشتن هوادار را هم تجربه کند به همدان واگذار شد. تیمی که در مقاطع مختلف با داشتن ستارههایی مثل جواد نکونام، خداداد عزیزی، هادی طباطبایی، حسن رودباریان، حمید استیلی، محمد خاکپور، محسن بیاتینیا، محسن گروسی، اصغر مدیرروستا، آرش برهانی، رسول خطیبی، وحید هاشمیان و... را داشت بعد از 5 بار قهرمانی در لیگ ایران به تلخترین و عجیبترین شکل ممکن منحل شد تا با حسرت به عکسهایی نگاه کنیم که از روزهای اوج این تیم و بازیهای حساسش با پرسپولیس و استقلال به یادگار مانده است.

ابومسلم مشکی رنگ عشقه
وضعیت فعلی انحلال
مشهد قبل از «سیاهجامگان» و «پدیده» دو تیم ریشهدار و دوستداشتنی داشت، یکی «پیام» سفید و سبزپوش و آن یکی «ابومسلم» مشکیپوش. دو تیمی که ستارههای زیادی را به فوتبال ایران معرفی کردند و امروز هر دو منحل شدند. شاید یکی از دلایل اینکه «سیاهجامگان» و «پدیده» آنچنان که باید محبوب نشدند همین بود که دو تیم قبلی خاطره مشترک چند نسل بودند. ابومسلم تا فینال حذفی رفت؛ آقایگل و بازیکن سال آسیا تحویل فوتبال ایران داد. از سال 1349 تا 1392 که رسماً منحل شد بارها تا مرز فروپاشی پیش رفت اما قدیمیها، دلسوزان و... مانع از آن شدند که این تیم دوستداشتنی نابود شود. اما بالاخره اتفاقی که نباید افتاد و چیزی جز حسرت باقی نماند. امروز مشهد بهعنوان دومین شهر بزرگ کشور فقط در لیگهای پائین تیم دارد و این برای شهری که حدود 3 میلیون جمعیت و منابع فراوان دارد بسیار زشت و تلخ است.

و باد یادی از آرارات، شاهین و...
تیمهای زیادی را میتوانستیم به این فهرست اضافه کنیم، مثل «آرارات» که خاستگاه بازیکنان ارامنه بود و ملیپوشان زیادی را تحویل فوتبال داد؛ یا «شاهین بوشهر» که هرچند هنوز فعال است اما بعید است آنچنان در مرکز توجه باشد که دوباره امثال طارمی و قائدی را تحویل فوتبال بدهد. یا صبا باتری، پگاه، وحدت، بهمن، راه آهن، گسترش فولاد و... که اگر هنوز بودند میتوانستند منشاء معرفی استعدادها و تزریق خاطرات بیشتر به فوتبال باشند.

نساجی روزگار تلخ در راه است؟
وضعیت فعلی در خطر سقوط به لیگ یک
بین القاب تیمهای لیگ برتری انصافاً نساجی قشنگترین لقب را دارد یعنی «امید شهر خسته». شهری که روزگاری با صنعت شناخته میشد؛ سوت کارخانهاش به همه خبر میداد شهر لبریز امید است؛ اما سالها بارسنگین نشاندن لبخند روی صورت مردم قائمشهر روی دوش نساجی بود که روزگار پرالتهابی را سپری کرد. این تیم ریشهدار حالا تحت مالکیت قهرمان سابق شمشیربازی و کارآفرینی است که برخلاف دیگر همقطارانش چندان اهل دوربین و خودنمایی نیست. معماریان مالک نساجی شاید بدون اشتباه نباشد؛ اما کسی سراغ ندارد درباره دیگر تیمها با بیاحترامی صحبت کند، روی شکافهای هواداری حرکت کند یا شبیه نوکیسهها بحث خرید دیگر باشگاهها را بهواسطه تمکن مالی پیش بکشد تا رقیب را تخریب و خودش را بزرگ جلوه دهد. نساجی در همین دوران قهرمان جام حذفی شد و در آسیا هم آبروداری کرد. اما این فصل همه چیز آنطور که باید پیش نرفت تا نساجی که سال 96 بعد از 24 سال دوری از سطح اول فوتبال کشور به لیگ برتر آمده بود دوباره در خطر سقوط به لیگ یک باشد. لااقل جدول خبر از وقوع این اتفاق تلخ به احتمال زیاد میدهد تا شاید ناچار باشیم مدتی را با خاطرات نساجی سپری کنیم و امیدوار باشیم این دوری موقتی باشد و بلایی که سر پاس، ابومسلم، شهرخودرو، شاهین و... آمد سر نساجی نیاید. همان تیمی که چنان محبوب بود که سالها قبل عباسزاده مهاجم سایپا که در کورس آقای گلی و دعوت به تیم ملی بود را مجاب کرد در نیم فصل دوم به لیگ یک برود تا در 15 بازی چنان گلزنی کند که تیم شهرش به لیگ برتر بیاید و این رویا محقق شود. قطعاً نمیتوان ادعا کرد دیگر تیمها حق امثال نساجی را خوردهاند، اما میتوان مطمئن بود تیمهایی مثل نساجی و هوادارانشان حقشان را از این فوتبال نگرفتند.

ملوان قوی سپید انزلی
وضعیت فعلی رده ششم لیگ برتر
ملوان دوست داشتنی دو سال دیگر 60 ساله میشود؛ اولین تیم غیرتهرانی که جام گرفت و بد نیست بدانید حول یک آقا معلم بیادعا و پرتلاش شکل گرفت و با چند بازیکن معمولی شروع کرد اما بارها در حذفی درخشید؛ در لیگ بهترین تیم شهرستانی شد و با همه مرارتها و 4 بار سقوط، مثل ققنوس از آتش برخاست و اوج گرفت؛ چون فوتبال در انزلی چیزی متفاوت از بقیه شهرها است. مردم شهر با فوتبالیستها زندگی میکنند؛ بازیکنان را از کودکی میشناسند؛ فوتبالیستها هم فاصلهای بین خودشان و مردم حس نمیکنند. بهطور مثال سالها قبل سید جلال رافخایی کاپیتان وفادار تیم در قهوهخانه با یک پسر که هوادارش بود املت میخورد و کنار طرفداران تیم بود. مدیریت و کادر فنی باشگاه هم در بیشتر اوقات بهعهده یک پیشکسوت است که روی ملوان تعصب داشته باشد. در این تیم بازیکن خارجی و غیربومی حضور دارد اما بیشتر اوقات این انزلیچیها هستند که ساختار تیم را تشکیل میدهند و برای همین هویت تیم حفظ شده است. فرهنگ هواداری از جنبه برخورد با دیگر تیمها و هوادارانشان هم در انزلی چند گام جلوتر از دیگر شهرها است. پوسترهایی که باشگاه برای هر بازی منتشر میکند جلوه خوبی از موضوع است؛ بهطور مثال ترکیب تیم با استفاده از نقاشیهای کودکانی که در یک خیریه حضور دارند اعلام میشود. تیم هم که این روزها با حداقل بازیکن، امکانات و البته هیاهو نتیجه میگیرد. با این اوصاف فرقی ندارد اهل کجای ایران باشید؛ واقعاً میتوانید ملوان را دوست نداشته باشید.

فجر و برق باصفا مثل شیراز
وضعیت فعلی شادی و غم!
برق شیراز سال 1325 تاسیس شد و 1401 منحل، نزدیک به 8 دهه فعالیت در فوتبال کشور، ارائه فوتبالی جذاب و تماشاگرپسند، فراز و فرودی که برای هر تیمی طبیعی است؛ معرفی ستارههای زیادی به فوتبال ملی و البته پایانی تلخ که باورش سخت است. شهر بزرگی مثل شیراز با آنهمه استعداد و تیمی که چنین قدمتی داشت؛ هرپایانی را میشود متصور شد جز اینکه تیم بهخاطر نداشتن حامی مالی کلاً منحل شود و از برق چند خاطره بماند بهواسطه درخشش بازیکنان و اخلاق خوب هوادارانش. آنطرف اما «فجر» دیگر تیم شیراز اوضاع بهتری دارد؛ تیمی که سال 67 تاسیس شد مدتی از لیگ برتر دور بود. فجر را با همان اصطلاحهای شیرین غلام پیروانی بهیاد داریم که میگفت نصف تیمش بازیکنان جوانان هستند و دفعه اول است در آزادی بازی میکنند. فجر بهشدت بازیکنساز بود و بازگشتش به لیگ برتر خبر خوبی است چون هواداران پرشوری دارد و تعداد تیمهای این چنینی هرچه بیشتر باشد هیجان بیشتری به فوتبال تزریق میشود. بماند که حق هوادار یک تیم ریشهدار است که از بازی تیمش در لیگ برتر لذت ببرد.

صنعت نفت خوزستان برزیلته
وضعیت فعلی رده پنجم لیگ یک
سابقه فوتبال آبادان به اکتشاف نفت، حضور مهندسان انگلیسی و رواج این بازی در آبادان برمیگردد؛ اما صنعت نفت سال 1351 تاسیس شد. تیمی که قرار است نماینده فوتبال تهاجمی، تماشاگرپسند با هوادارانی خونگرم باشد و انصافاً این موضوع را بهخوبی ثابت کرده است. نفت اما حالا شانس کمی برای صعود به لیگ برتر دارد؛ اما همینقدر که هنوز هست باید خدا را شکر کنیم. بهخصوص اینکه در تمام این سالها مشکل مالی داشته و نه تنها بازیکن مهمی جذب نکرده؛ بلکه به محض اینکه بازیکنانش کمی درخشش دارند از تیم جدا میشوند. حالا باید منتظر بمانیم تا دوباره روزی با هیاهو و شادی سکوهای ورزشگاه خانگی نفت، خاطرات خوبمان با این تیم زنده شود. روزگاری که شاید عدالت در فوتبال بهتر اجرا شود.

پاس کجایی قهرمان آسیا؟
وضعیت فعلی انحلال!
«پاس» تیم پرهواداری نبود اما هرچه بود بارها قهرمان لیگ برتر شده بود؛ 64 سال قدمت داشت و یکبار هم قهرمانی آسیا را تجربه کرده بود. تیمی که حدود 6 دهه در بیشتر مواقع حضور در سطح اول فوتبال کشور را تجربه کرده بود و برای آنکه داشتن هوادار را هم تجربه کند به همدان واگذار شد. تیمی که در مقاطع مختلف با داشتن ستارههایی مثل جواد نکونام، خداداد عزیزی، هادی طباطبایی، حسن رودباریان، حمید استیلی، محمد خاکپور، محسن بیاتینیا، محسن گروسی، اصغر مدیرروستا، آرش برهانی، رسول خطیبی، وحید هاشمیان و... را داشت بعد از 5 بار قهرمانی در لیگ ایران به تلخترین و عجیبترین شکل ممکن منحل شد تا با حسرت به عکسهایی نگاه کنیم که از روزهای اوج این تیم و بازیهای حساسش با پرسپولیس و استقلال به یادگار مانده است.

ابومسلم مشکی رنگ عشقه
وضعیت فعلی انحلال
مشهد قبل از «سیاهجامگان» و «پدیده» دو تیم ریشهدار و دوستداشتنی داشت، یکی «پیام» سفید و سبزپوش و آن یکی «ابومسلم» مشکیپوش. دو تیمی که ستارههای زیادی را به فوتبال ایران معرفی کردند و امروز هر دو منحل شدند. شاید یکی از دلایل اینکه «سیاهجامگان» و «پدیده» آنچنان که باید محبوب نشدند همین بود که دو تیم قبلی خاطره مشترک چند نسل بودند. ابومسلم تا فینال حذفی رفت؛ آقایگل و بازیکن سال آسیا تحویل فوتبال ایران داد. از سال 1349 تا 1392 که رسماً منحل شد بارها تا مرز فروپاشی پیش رفت اما قدیمیها، دلسوزان و... مانع از آن شدند که این تیم دوستداشتنی نابود شود. اما بالاخره اتفاقی که نباید افتاد و چیزی جز حسرت باقی نماند. امروز مشهد بهعنوان دومین شهر بزرگ کشور فقط در لیگهای پائین تیم دارد و این برای شهری که حدود 3 میلیون جمعیت و منابع فراوان دارد بسیار زشت و تلخ است.

و باد یادی از آرارات، شاهین و...
تیمهای زیادی را میتوانستیم به این فهرست اضافه کنیم، مثل «آرارات» که خاستگاه بازیکنان ارامنه بود و ملیپوشان زیادی را تحویل فوتبال داد؛ یا «شاهین بوشهر» که هرچند هنوز فعال است اما بعید است آنچنان در مرکز توجه باشد که دوباره امثال طارمی و قائدی را تحویل فوتبال بدهد. یا صبا باتری، پگاه، وحدت، بهمن، راه آهن، گسترش فولاد و... که اگر هنوز بودند میتوانستند منشاء معرفی استعدادها و تزریق خاطرات بیشتر به فوتبال باشند.
10 صفحه آخر
پربازدیدترین اخبار
اخبار برگزیده
-
طنز پردازی اینستاگرامی به سبک «گل آقا»
-
«حبیب» محبوب!
-
رسانه های کهن مانند «خراسان» باید ثبت ملی شوند
-
امیدان شهرهای خسته
-
ابعاد جدید از جنایت با شلیک های گانگستری
-
کوههای اشغالی در محاصره آتش
-
ظلمستیزی امام رضا (ع) به روایت هنر گرافیک
-
هدف از زیارت امام(ع)
-
چوب حراج خشکسالی بر دام سبک!
-
خالی ماندن این صندلی، گران درمیآید
-
معلمی با چاشنی استند آپ و تست رفتار شناسی
-
آواز بی محل «خروس ها» در مسیر مذاکرات