افسردگی رسانهای یا اتحاد نرم؟
نویسنده: اردشیر زابلی زاده
مترجم:
با درگذشت جوزف نای، استاد پرآوازه دانشگاه هاروارد و نظریهپرداز مفهوم «قدرت نرم»، فرصتی فراهم آمده است تا نقش رسانههای اسلامی و منطقهای در مواجهه با هژمونی رسانهای غرب بازخوانی شود. جوزف نای در نظریه خود تصریح میکرد که قدرت نرم، توانایی تأثیرگذاری بر دیگران از طریق جذابیت فرهنگی، ارزشهای اخلاقی و مشروعیت سیاستهاست؛ نه با اجبار و تهدید. رسانهها، بهویژه در عصر دیجیتال، در خط مقدم این نوع قدرت قرار دارند و نقش آنها در ساخت یا تضعیف قدرت نرم ملتها انکارناپذیر است. در سالهای اخیر، مجموعهای از رسانههای اسلامی و مقاومتمحور از جمله شبکههای تلویزیونی مانند شبکه خبر، العالم، المیادین، المنار، پرستیوی و همچنین خبرگزاریهایی مانند فارس، تسنیم، مهر، ایران، المسیره، المعلومه و العهد توانستهاند روایتی متفاوت از جریان مسلط جهانی نسبت به تحولات منطقه ارائه دهند. این رسانهها تلاش کردهاند با تمرکز بر مفاهیمی چون مقاومت، مظلومیت، استقلالخواهی و عدالتطلبی، چهرهای متفاوت از ملتها و جنبشهای اسلامی را ترسیم کنند و افکار عمومی جهانی را به بازنگری در روایتهای رسانههای غربی و صهیونیستی وادار نمایند. آنها با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، تولید محتوای تصویری میدانی و تحلیلهای ریشهدار، بخش قابل توجهی از معادله قدرت نرم را به نفع جبهه حق تغییر دادهاند. در این میان، خبرگزاریها از جایگاه ویژهای برخوردارند. این نهادها با تولید اخبار معتبر و فوری، عملاً منابع اولیه روایتهای خبری را در اختیار سایر رسانهها قرار میدهند. تأمین خوراک خبری رسانههای تصویری، تثبیت روایتهای مقاومت، و مستندسازی ظلمها و جنایات، از جمله کارکردهای بیبدیل آنها در ساخت قدرت نرم است. آنان با گزارشهای میدانی، مصاحبههای تحلیلی و تصاویر مستند، توانستهاند سیمای واقعی میادین نبرد نرم را به مخاطبان داخلی و خارجی عرضه کنند. با این حال، باید اعتراف کرد که همه رسانههای منطقه در این مسیر همراه و هماهنگ نبودهاند. برخی از رسانههای بزرگ عربی که ادعای اسلامیبودن دارند، در بزنگاههایی حساس مانند تجاوز به یمن، بمباران غزه، ترور فرماندهان مقاومت یا دفاع از مقدسات اسلامی، دچار نوعی «افسردگی رسانهای» شدهاند. این افسردگی به شکل سکوتهای معنادار، روایتهای دوگانه یا بیتحرکی در لحظات تعیینکننده نمایان شد. رسانههایی مانند العربیه یا برخی شبکههای نزدیک به جریانهای سکولار عربی، گاه با نگاه فرقهای یا سیاسی، از همراهی با جریان مقاومت فاصله گرفتند و حتی به بازنشر روایتهای غربی و صهیونیستی پرداختند. این گسست رسانهای، که ریشه در همان افسردگی رسانهای و ناتوانی در موضعگیری مستقل دارد، مانعی بزرگ بر سر راه شکلگیری یک قدرت نرم یکپارچه اسلامی بوده است. اگر این رسانهها میتوانستند اختلافات را کنار بگذارند و در نقاط حساس تاریخی با رسانههای مقاومت همصدا شوند، قدرت نرم امت اسلامی چندین برابر میشد. در آن صورت افکار عمومی جهانی با وضوح بیشتری حقیقت را درک میکرد و فشار اجتماعی بر دولتهای غربی برای توقف حمایت از جنایتکاران جنگی صهیونیستی افزایش مییافت. یکپارچگی رسانهای، میتوانست هم مشروعیت مقاومت را افزایش دهد و هم از نظر روانی و فرهنگی، رژیم صهیونیستی و حامیانش را به انزوا بکشاند.در نهایت، نظریه جوزف نای نهتنها همچنان زنده است، بلکه میدانهای مقاومت در فلسطین، یمن، لبنان و عراق، اثبات روزانه آن را به نمایش گذاشتهاند. رسانهها در این مسیر نقش محوری دارند. آنها اگر درست و هماهنگ عمل کنند، میتوانند بدون شلیک یک گلوله، جهان را متقاعد کنند که حق با کیست. امروز، رسانهها سنگر اصلی قدرت نرم هستند و آینده ملتها را نه فقط در میدانهای نبرد، بلکه در قاب تصویر، جملهای از یک خبر، یا هشتگی در شبکههای اجتماعی رقم میزنند. اکنون زمان آن است که رسانههای اسلامی با شناخت دقیق جایگاه خود، اختلافها را کنار بگذارند و با وحدت راهبردی، به بلندگوی حقیقت در جهانی پر از فریب و تحریف بدل شوند.
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار