روایت دوست
تو هم میتوانی از آتش، گلستان بسازی!
نویسنده: سید احمد میرزاده
مترجم:
آنگاه که شعلههای آتش نافرمان و سرکش شوند آسمان را دود و سیاهی فرا میگیرد و بر زمین خاکستر و تباهی فرو میمانَد! خشم، از اینگونه آتش است! مباد نافرمان شود! در خانهای تهی، اگر شرر فرو ریزد آتشی بر نمیخیزد اما اگر از کبریت احمر، انباری فراهم کردهای از خردکاخگری ترسان باش! چرا که به یک دم از یکی جرقّه، کوهی از آتش به پا خواهد شد. کبر، باروت خشم است؛ انبار دلت را از باروت خالی کن: جمله خشم از کبر خیزد از تکبّر پاک شو/ گر نخواهی کبر را رو بی تکبّر خاک شو.آتش، آفریدۀ خداست! او را که بد نمیتوان گفت. فیها منافع و مضار! عصمتِ سیاوش در گذر از آتش پدیدار شد. تو هم اگر از شعلۀ خشم، پاکیزه بیرون آمدی، اگر از این دیو رستی و از این دود جستی، شکرانه را سجده بگزار چونان که: سیاوش به پیش جهاندار پاک/ بیامد بمالید رخ را به خاک /که از تَفِّ آن کوه آتش برست/ همه کامۀ دشمنان گشت پست. بَرد و سلامِ آتش بر ابراهیم، نه داستانی است که در هزارتوی هزارههای تاریخ فرو مانده باشد. چه آتشها که امروز و هرروز بر ابراهیمها گلستان میشوند. درست در همان دمها، در آن دمهای خوفناک که شعلههای خشم از جانت به آسمان تنوره میکشند تو هم میتوانی از دوزخ، بهشت بسازی! تو هم میتوانی آتش را گلستان کنی. این وعدۀ خداست: الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ • أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ.خشم، در نهاد آدمی است از آن گریزی نیست اما مباد نا به فرمان شود! اگر به گاه خشم، مردی کنی مردی! آوازۀ هفتمین پیشوای ما «فروبرندۀ خشم» است! بهینفرزند او، خرسند خراسان، چنین فرموده است: «المُومِنُ اذا غَضِبَ لم یُخرِجهُ غَضَبُهُ عَن حَق» (بحار الانوار، ج75، ص355.)
10 صفحه اول