دلباختگی های رنگی در فضای مجازی!

نویسنده:

مترجم:

آن روزها که دختری ناآگاه بودم و از ازدواج با اتباع بیگانه چیزی نمی دانستم برخلاف میل خانواده ام با جوانی از اتباع افغانستانی پای سفره عقد نشستم و درحالی آینده ام را به نابودی کشاندم که او فقط یک بیمار فضاهای مجازی بود و مدام با زنان غریبه ارتباط برقرار می کرد تا حدی که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن جوانی که به خاطر کتک کاری های وحشتناک همسرش و همچنین ارتباطات غیراخلاقی او در فضای مجازی، تقاضای طلاق کرده بود با بیان این که دیگر نمی توانم این شرایط هولناک روحی و روانی را تحمل کنم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: 5 سال بیشتر نداشتم که پدرم بر اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت و من و 5 خواهر و برادرم را مادرم با سختی در روستا بزرگ کرد.البته از سوی کمیته امداد امام خمینی(ره) نیز تحت پوشش قرار داشتیم و آن ها برای تامین مخارج زندگی به ما کمک می کردند تا این که برادر بزرگ ترم ترک تحصیل کرد و به چوپانی در روستا مشغول شد. من هم در مقطع راهنمایی درس و مدرسه را رها کردم تا این که در عروسی خواهر بزرگم، زنی تبعه خارجی مرا برای پسرش خواستگاری کرد اما مادرم با این ازدواج به شدت مخالف بود. او اعتقاد داشت ازدواج با اتباع بیگانه مشکلات زیادی دارد و عاقبت به خیر نمی‌شوم. ولی من که عاشق تیپ و قیافه او شده بودم و از سوی دیگر هم «غلام احمد» جوانی بسیار چرب زبان بود با امید و آرزوهای واهی مرا به سوی عشقی پوشالی کشید که در نهایت به همه چیز پشت پا زدم و با او ازدواج کردم. 
او بلافاصله بعد از عقد مرا به مشهد آورد و تا 3 سال بعد هیچ ارتباطی با خانواده ام نداشتم. بالاخره زمانی که دخترم به 2سالگی رسید «غلام احمد» با اصرار دیگران مرا به فریمان برد تا با خانواده ام دیدار کنم اما خوشی این دیدار طولی نکشید و روزهای فلاکت بار من درحالی آغاز شد که متوجه ارتباطات نامتعارف شوهرم با زنی غریبه شدم .آن زن که «آتنا» نام داشت به «غلام احمد» پیام داده بود که از اروپا به مشهد آمده است و قصد دارد عشق گذشته خودش را ملاقات کند! این گونه بود که دیگر من شوهرم را درخانه نمی دیدم. او یک دستگاه پژو پارس خرید و شب ها را تا دیرهنگام در بیرون از منزل به سر می‌برد. وقتی اعتراض می کردم، پاسخ می داد که من بیمار فضای مجازی هستم و نمی‌توانم از زنانی که با آن ها آشنا می شوم چشم پوشی کنم! حتی وقتی «آتنا» به اروپا بازگشت او مدام درخانه گریه می کرد و با عکس های او سخن می گفت. در این شرایط من هم بسیار دل‌شکسته بودم وتنها به آینده فرزندانم می‌اندیشیدم. حتی یک روز زنی که واسطه آشنایی های فضای مجازی بود به شوهرم پیام داده بود که زنی بهتر و زیباتر از «آتنا» را برایت پیدا کرده ام. با وجود این، همسرم فقط در جست‌وجوی زنان غریبه بود و با یکی از همسایگانمان نیز ارتباط داشت.آن زن هم به بهانه های مختلف به خانه ام می‌آمد و من اگر اعتراض می کردم، مشت و لگدهای شوهرم را به چشم می‌دیدم. او همه درآمدش را درحالی برای خوشگذرانی هایش در فضای مجازی هزینه می کرد که من درخانه خیاطی می کردم و با درآمدم برای فرزندانم پوشاک و لوازم تحصیلی می خریدم. آخرین باز نیز با یک بهانه واهی چنان کتکم زد که دل یکی از همسایگان به حالم سوخت و از من خواست برای مدتی به خانه آن ها بروم! ولی من به منزل خواهرم رفتم و سپس به کلانتری آمدم تا از او طلاق بگیرم. دیگر با این شرایط وحشتناک نمی توانم کنار بیایم اما ای کاش ...گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: بررسی های تخصصی روان شناختی و اقدامات قانونی برای این زن جوان با دستورهای ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. 
بر اساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
10 صفحه اول