سفر رایگان به مناطق استوایی
نویسنده:
مترجم:
کلاً سیستم حمل و نقل عمومی پدیده عجیبی محسوب میشه؛ آدم زمستون خوب که منتظر اتوبوس موند و از سرما لرزید با خوشحالی میپره بالا به این امید که گرم بشه، اما اتوبوس از سیبری هم سردتره. بعد تو تابستون همین قضیه دقیقاً برعکس میشه. یعنی وقتی سوار اتوبوس میشی انگار یهو از یک گذرگاه زمان و مکان رد شدی و یا رفتی زمان دیگه یا قاره دیگه. اونجاست که میبینی رقابت برای نزدیک بودن به پنجره چه اهمیتی داره. در مواجهه با اون گرما و بوی عرق از خودت میپرسی چرا دانشمندا که هندزفری رو برای گوش اختراع کردن هنوز چیزی برای دماغ اختراع نکردن؟ حالا اگه ایستاده باشی و نفر بغلی هم دستش رو برده باشه بالا برای گرفتن میله ممکنه علاوه بر سفر در مکان و حضور در مناطق استوایی، یهو حس کنی توی سونای خشک هستی با این تفاوت که به جای اسانس اکالیپتوس، انگار اسانس بوی جوراب تزریق شده به هوا. بعضیهام که در کیفشون رو باز میکنن و بوی ساندویچ نون پنیری که از صبح تو کیف بوده و خراب شده چنان میزنه تو اتوبوس که دوست داری دماغت رو از جا بکنی. اوج بدبختی اونجاست که به ایستگاه موردنظر نزدیک میشی و باید خودت رو برسونی اول اتوبوس. انگار کلی تله انفجاری گذاشتن تو مسیر.
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار