شوخی‌های شب امتحانی!

نویسنده:

مترجم:

 ​​​​​​​  استاد: امتحان آسونه، فقط مفاهیم کلی رو می‌پرسم. 
امتحان: هرچند طی چند قرن اخیر هیچ دانشمندی نتونسته اما با ادله کافی و با استفاده از نظریه‌ نسبیت، قوانین حرکت نیوتون رو نقض کنین. بارم: فقط نیم نمره! 
   بارها با دیدن نوع سوالات امتحانات فکر کردم در قتل عام خانواده اساتیدمون نقش داشتیم، در حالی ‌که خانواده اونا سالم هستن و ما هم قاتل نیستیم! 
   من شب امتحان این‌جوری هستم که ۵ دقیقه درس می‌خونم، ۵۵ دقیقه افسوس می‌خورم که چرا زودتر شروع نکردم! 
   لامصب لیگ نروژ و سریال‌های آی‌فیلم هم شب‌های امتحان جذابیت خاصی پیدا می‌کنن. 
   استاد سرکلاس: این بخش تو امتحان نمیاد. 
امتحان: همون بخش رو توضیح بدین. بارم: 10 نمره کامل. 
   روزهای امتحان: وقتی قهوه جای خواب رو می‌گیرد و حسرت جای انگیزه رو! 
   ماه قبل از امتحان: خب، وقتشه که یه برنامه‌ریزی دقیق داشته باشم و هر روز درس بخونم! 
حین امتحان: چرا هیچ‌کدوم از اینا برام آشنا نیست؟ 
   یه بار سر جلسه امتحان به مراقب گفتم می شه استاد رو صدا کنین یک سوال ازش بپرسم؟ طرف گفت: اگه سر کلاس‌ها رفته بودی الان نیاز به سوال نبود. منم گفتم اتفاقاً رفتم، سوال استاد اشتباهه. جواب داد: نه نرفتی، وگرنه می‌دونستی من مراقب نیستم، استادم. 
  اول ترم: 19 رو 20 می دین؟ 
آخر ترم: 5 رو 10 می دین؟ 
   یه بار تا تونستم از روی بغل دستیم تقلب کردم. مراقب‌ها هم سخت نگرفتن. ته امتحان یهو استاد گفت: بچه‌ها در ضمن سوالات هر نفر با بغل دستیش فرق داشت.
10 صفحه اول