گزارشی تحلیلی از حمله غافلگیرانه اسرائیل به ایران، پاسخ موشکی تهران و سناریوهای راهبردی برای عبور از واکنش صرف و رسیدن به بازدارندگی پایدار در برابر تهدیدات صهیونیست ها

پاسخ ایران و معمای بازدارندگی ناتمام

نویسنده: یوسفی

مترجم:


​​​​​​​
بامداد جمعه ۲۳ خرداد، رژیم صهیونیستی در عملیاتی غافلگیرانه، یکی از شدیدترین حملات چند دهه اخیر خود را علیه ایران انجام داد. پاسخی که از سوی جمهوری اسلامی ایران با شلیک موشک‌هایی دقیق و پرشتاب به مراکز حساس اسرائیل همراه بود، به‌رغم قدرت و سرعت، اما هنوز به سطحی از بازدارندگی پایدار نرسیده است که بتواند محاسبات راهبردی دشمن را به‌طور جدی بر هم زند. مسئله‌ای که امروز در مرکز گفت‌وگوی نخبگان، نظامیان و افکار عمومی قرار دارد این است: راهکارهای واقعی و مؤثر برای تغییر معادلات چیست؟ به نظر می‌رسد یکی از انگیزه‌های اصلی حمله اخیر اسرائیل، پوشاندن ضعف اطلاعاتی این رژیم بوده است. دستیابی ایران به اطلاعات محرمانه و طبقه‌بندی‌شده، تهدیدی بی‌سابقه برای ساختار امنیتی تل‌آویو محسوب می‌شود. حمله ناگهانی می‌تواند تلاشی برای انهدام یا کم‌اثر کردن بهره‌برداری ایران از این داده‌های حیاتی تلقی شود. اما آیا این رفتار پیش‌دستانه، پایان بازی است یا سرآغاز فاز تازه‌ای از نبرد نامتقارن؟
پاسخ موشکی کافی نیست؛ باید ضربه استراتژیک زد
هرچند پاسخ موشکی ایران در بازه زمانی کوتاه و با دقت بالا انجام شد، اما سطح تخریب و ترس‌آفرینی آن، هنوز برای رژیم صهیونیستی در حد یک اخطار باقی ماند. مسئله اصلی، ایجاد نوعی «بازدارندگی پایدار» است که مانع تکرار چنین حملاتی شود. در این چارچوب، سؤال راهبردی مطرح می‌شود: آیا تنها ابزار نظامی برای بازدارندگی، ساخت بمب اتم است؟ نگاهی به عملکرد رژیم صهیونیستی و حتی قدرتی مانند روسیه که هر دو دارای زرادخانه‌های اتمی هستند، نشان می‌دهد که سلاح هسته‌ای به‌تنهایی، مانع از تهاجم کشورهای دیگر نمی‌شود. اسرائیل بارها هدف موشک‌های مقاومت قرار گرفته و روسیه نیز در جنگ اوکراین زیر ضربات خارجی بوده است.
از این منظر، بمب اتم شاید برای «تهدید نهایی» کارکرد داشته باشد، اما «بازدارندگی فعال» نیازمند توازن هوشمند میان ابزارهای سایبری، رسانه‌ای، نظامی و دیپلماتیک است؛ به‌ویژه برای کشوری مانند ایران که دشمنانش به‌صورت ترکیبی از جنگ سخت و نرم استفاده می‌کنند.
معادله جدید: ضربه به زیرساخت‌های حیاتی رژیم صهیونیستی
اگر تهران بخواهد محاسبات تل‌آویو را به‌طور واقعی بر هم بزند، باید از سطح پاسخ‌های تدافعی عبور کند و به مرحله «ضربه استراتژیک» برسد؛ یعنی اقداماتی که نه صرفاً خسارت‌زا، بلکه تغییر‌دهنده روند و تفکر دشمن باشد. هدف قراردادن زیرساخت‌های حساس امنیتی، هسته‌ای، مالی یا انرژی اسرائیل  حتی به‌صورت محدود اما مؤثر  می‌تواند نقطه عطفی در موازنه منطقه‌ای باشد.
ایران نباید تنها بازیگر رنج‌دیده میدان باشد
نکته کلیدی دیگر این است که ایران نباید در این درگیری بزرگ، صرفاً در موضع واکنشی و مظلوم باقی بماند. سیاست منطقی در این شرایط، «توسعه جبهه نبرد» بدون افزایش دشمنان جدید است. تهران باید هوشمندانه، آن دسته از کشورها یا بازیگرانی را که هرگونه کمک لجستیکی، اطلاعاتی یا تسلیحاتی به اسرائیل می‌کنند، با هزینه‌های جدی مواجه سازد؛ نه‌لزومأ در سطح نظامی، بلکه حتی با ابزارهای اقتصادی، حقوقی و دیپلماتیک. هدف، خروج ایران از موقعیت «قربانی مظلوم» و ورود به جایگاه «طراح بازی» است.
ضرورت فعال‌سازی چین و روسیه؛ بهره‌برداری از تنگه هرمز
در کنار جبهه منطقه‌ای، فعال‌سازی چین و روسیه به‌عنوان بازیگران کلان‌قدرت نیز باید در دستور کار باشد. تداوم انفعال این کشورها نه‌تنها به سود ایران نیست، بلکه اعتماد راهبردی متقابل را نیز متزلزل می‌کند. ایران باید این قدرت‌ها را وادار کند که در زمین واقعیت بازی کنند، نه صرفاً در بیانیه‌های دیپلماتیک.از سوی دیگر، بررسی جدی سناریوی بستن تنگه هرمز  ولو به شکل موقت یا تهدید ضمنی  به‌عنوان اهرمی برای فشار اقتصادی و روانی بر غرب، باید از سطح شعار به مرحله محاسبه فنی و دیپلماتیک وارد شود. این ابزار، همچنان یکی از بزرگ‌ترین برگ‌های برنده ایران در این جنگ محسوب می‌شود.
مسئولیت رسانه‌ها: از حاشیه به متن
در این بزنگاه، مسئولیت نخبگان رسانه‌ای و فعالان فضای مجازی سنگین‌تر از همیشه است. این روزها زمان سوگواری یا تسویه‌حساب‌های سیاسی نیست. در شرایط جنگی، وحدت ملی نه یک آرمان اخلاقی، بلکه یک اصل بقا است. انسجام روایی، مقابله با عملیات روانی دشمن و ایجاد امید در جامعه، سه ضلع مأموریت رسانه‌ای در این جنگ نابرابر است. در عین حال، تشکیل یک اتاق فکر مستقل، با حضور صاحب‌نظران منتقد و انتقال یافته‌های آن به نهادهای تصمیم‌گیر، می‌تواند حلقه اتصال میان جامعه و حاکمیت را تقویت کند.
10 صفحه اول