ایران برای رایان 

نویسنده: سید مصطفی صابری 

مترجم:


از نوزادی دوماهه که باید در آغوش امن مادر می‌بود تا دختر جوان شاعری که لبریز از شور زندگی بود؛ یا مادری که شاید این‌روزها سودای بردن فرزندش به جشن‌های غدیر را داشت، حتی ورزشکاری که رویای سکوهای بزرگ را در سر می‌پروراند و... کوچک، بزرگ، نظامی و غیرنظامی، با تنوعی خاص در سبک زندگی و باورها؛ اسامی و تصاویر شهدای حمله نظامی اسرائیل را که مرور می‌کنیم با طیف وسیعی از قومیت‌ها، ویژگی‌های فردی و نقش‌های اجتماعی مواجه می‌شویم که یک نکته مهم را به ما گوشزد می‌کند که این جنگ زشت و تمام خط قرمزهایی که رژیم کودک‌کش صهیونیستی رد کرده، فارغ از تمام ژست‌های مضحکی که دارد علیه ایران و ایرانی است؛ علیه سرزمینی با هزاران سال تمدن، علیه سرزمینی با قومیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف، علیه سرزمینی که قهرمانانی بزرگ داشته از دل تاریخ و اسطوره‌ها چون آرش کمانگیر تا مردانی چون جهان‌آرا، باکری و همت که ورای قومیت و زبان برای یک نام و زیر یک پرچم جنگیدند یعنی ایران. 
* این تجاوز علیه سرزمین حافظ و سعدی است که حافظه تاریخی ما هستند؛ علیه مردمانی که سال‌ها در تاریخ‌شان اهل شعر بودند و حکمت. این جنگی است علیه مردمانی که هر سال محرم که می‌شود زیر بیرق عزای سیدالشهداء جمع می‌شوند. علیه سرزمینی که مردمانی با ادیان مختلف در آن زندگی می‌کنند اما همیشه ایرانی بوده و هستند. این‌جاست که می‌شود یک دل سیر از همه‌چیز ناراحت بود و نقد داشت اما بازهم ایرانی بود. می‌شود رنج روزها و سال‌ها را در سینه داشت و بازهم ایرانی بود. اما نمی‌شود ایرانی باشیم و از کنار تصویر رایان 2 ماهه‌ای راحت بگذریم که دنیا با او و معصومیتش بی‌رحم بود. نمی‌شود با هر باوری، ایرانی باشیم و چشم‌مان را روی تجاوز به خاکی که ریشه در آن داریم و شهادت غریبانه امثال پرنیا عباسی، نجمه شمس، مهدی پولادوند که فرزندان میهن بودند ببندیم، باید در این زمان بین تمام ایرانیانی که دل در گرو نام و خاک ایران عزیز دارند با تمام مولفه‌های هویتی و فرهنگی‌اش انسجامی پولادین برقرار باشد. 
* انسجامی از جنس همدلی، همراهی، اعتماد، بدون تنش با عزمی راسخ برابر مسئله‌ای تازه که هر ایرانی باید به آن حساس باشد تا به‌راحتی از پیش‌رو برداشته شود. حالا دیگر وقت گله‌های قبل نیست. الزام این انسجام از سویی واکنش صریح آن‌هایی است که نسبت به شرایط قبل از حمله اسرائیل نقد داشتند که در بُعد نخبگانی آن هم از سوی بسیاری از افراد مثل محمد فاضلی و... محقق شده و باید جدی‌تر دنبال شود تا کارکرد لازمش را داشته باشد. 
* ضرورت مهم این اتحاد همراهی چهره‌های بانفوذ هنری، فرهنگی و ورزشی است تا به بدنه‌ای از مردم به‌خصوص نوجوانان و جوانان هم رسوخ کند. همه باید یادمان باشد که گرچه داغدار فرزندان میهن هستیم، اما نباید عزت‌نفس‌مان را به اشکال مختلف نادیده بگیریم، هنوز پرچم مقدس‌مان در اهتزاز است و نام ایران کابوس دشمنان است. 
* اما از سویی دیگر هم کسانی‌که داعیه عشق و دفاع از نظام دارند باید به‌یاد داشته باشند عشق به میهن مفهوم وسیعی دارد و قرار نیست شکل ابرازش در همه مشترک باشد؛ نباید عده‌ای را صرف مواضع سیاسی قبلی یا سبک‌زندگی از دایره وطن‌پرستی خارج دانست و با بحث‌هایی مثل این‌که اگر نتیجه انتخابات به شکل دیگری رقم خورده بود امروز فلان و بهمان می‌شد به این انسجام ملی لطمه وارد کرد. 
* در مسیر چرایی و چگونگی تحقق این انسجام باید به‌خاطر داشته باشیم این تهاجم به میهن‌مان تحمیل شده؛ وگرنه دنیا می‌داند ایران مدت‌هاست تمام ظرفیت‌ خود را برای اجتناب از درگیری و تنش به کار گرفته است. اما طرف مقابل به کمتر از نابودی نام ایران و تمام آن‌چه شکل‌دهنده این نام است چون ملت، تاریخ، فرهنگ و... رضایت نمی‌دهد.  
* و ای کاش محور این انسجام رسانه ملی باشد تا بیش از هر زمانی در مسیر عنوانش حرکت کند، اتفاقی که این روزها با درست پوشش ندادن واکنش‌های افرادی چون مهدی کروبی و به‌ویژه روسای جمهور سابق یعنی سید محمد خاتمی و حسن روحانی آن‌طور که باید رقم نخورد. اما رسانه ملی که در روزهای اخیر در بسیاری از جنبه‌ها عملکرد موفقی داشته حالا هم می‌تواند با دعوت از طیف‌های مختلف زمینه این مهم را رقم بزند؛ چرا که نخبگان و نمادهای جریان‌های مختلف فکری، سیاسی و حتی قومیتی می‌توانند با نفوذ خود در بدنه جامعه در این مسیر گام بزرگی بردارند. 
10 صفحه اول