هم بعثی‌ها شهیدش کردند هم صهیونیست‌ها!

روایتی درباره سردار حسن محقق، معاون سازمان اطلاعات سپاه که هفته گذشته در آغاز تجاوز رژِیم سفاک صهیونی به خاک پاک ایران به آسمان پرواز کرد. البته فقط «شهادت» می تواند مزد مجاهدانی خستگی ناپذیری همچون او باشد

نویسنده:

مترجم:

اسمش این بود که سردار «حسن محقق»، معاون سازمان اطلاعات سپاه، در 25خرداد 1404 در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به ساختمان مرکزی سازمان اطلاعات سپاه ترور شد اما واقعیت این بود که او 37 سال قبل، جانش را برای دفاع از آب و خاک و ناموس ایران تقدیم کرده و در تمام این سال‌ها، یک شهید زنده بود...
آیا قطع کامل یک پا، آسیب دیدن پای دیگر و داشتن تجربه ایست قلبی، دلیل موجهی برای ترک میدان و شانه خالی کردن از پذیرفتن مسئولیت‌هاست؟ پاسخ منفی سردار به این سؤال، مساوی بود با تمدید حدود 40 ساله دوران خدمت بی‌ادعایش بعد از پایان جنگ تحمیلی. اسمش این بود که سردار «حسن محقق»، معاون سازمان اطلاعات سپاه، در 25خرداد 1404 در حمله موشکی رژیم صهیونیستی ترور شد اما واقعیت این بود که او 37 سال قبل، جانش را برای دفاع از آب و خاک و ناموس ایران تقدیم کرده و در تمام این سال‌ها، شهید زنده بود...

تویی که نمی‌شناختمت...
قصه، تکراری است. جست‌وجوهای اینترنتی درباره سرداری که در میانه جنگ ناجوانمردانه اسرائیل علیه ملت ایران، اسمش با ترور بزدلانه کودک‌کش‌ها به گوش مردم رسیده، جز چند خط اطلاعات کلی و چند عکس رسمی، به نتیجه قابل‌توجهی نمی‌رسد. یک بار دیگر برای قهرمانی که در تمام عمر، گمنام و بی‌ادعا، شهیدگونه زندگی کرده، قرار است تمام گفتنی‌ها بعد از شهادت باشد. اما یک عکس از شهید سردار سرتیپ پاسدار «حسن محقق»، معاون سازمان اطلاعات سپاه، طور دیگری قلب آن هایی را که این روزها اخبار جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم ایران را با دل پرخون و چشم اشکبار دنبال می‌کنند به درد آورده. عکسی که شهادت می‌دهد کهنه‌سردار ایرانی، از تمام خودش برای پاسداری از وطن و هموطنانش گذشته بود.

​​​​​​​
وقتی در بیمارستان صحرایی، معجزه شد!
دکتر «محمدعلی محقق»، معاون علمی فرهنگستان علوم پزشکی و برادر شهید سردار حسن محقق هم، ذکر خیر از برادر آسمانی‌اش را با روایت یک ماجرای عجیب شروع می‌کند و به خبرگزاری فارس می‌گوید: «حسن آقا که در دوران دفاع مقدس فرماندهی گردان حبیب را بر عهده داشت، سال 67 در جریان آخرین عملیاتی که در منطقه شلمچه اجرا شد، به‌شدت مجروح شد؛ طوری که یک پایش را به طور کامل از دست داد، پای دیگرش آسیب شدید دید و علاوه‌بر این، دچار ایست قلبی شد. شدت جراحات به حدی بود که امدادگران تصور می‌کنند فرمانده به شهادت رسیده؛ بنابراین او را در کنار پیکر شهدا قرار می‌دهند. اما خواست خدا بود که همرزمان محض احتیاط به سراغ پیکر حسن آقا می‌روند و متوجه می‌شوند قلبش هنوز ضربان دارد! خبر که به تیم پزشکی می‌رسد، به سرعت به محل می‌آیند اما در همان حین که می‌خواهند حسن آقا را به بیمارستان منتقل کنند، دچار ایست قلبی می‌شود...»
هیچ‌کس نمی‌دانست در پشت صحنه ولوله‌ای که در بیمارستان صحرایی به پا شده بود، این دست قدرت خدا بود که داشت عملیات نجات یکی از سربازان خمینی را هدایت می‌کرد: «عملیات احیای قلبی در بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) در همان منطقه جنگی انجام می‌شود و حسن آقا که برای دقایقی هیچ علایم حیاتی نداشت، به طور معجزه‌آسایی به زندگی برمی‌گردد. آن موقع، من هم به همراه تیم اضطراری به اهواز رفته بودم. تعدادی از اعضای گروهمان به خط مقدم رفته بودند و ما در بیمارستان سینا مستقر شده بودیم. از اتفاقاتی که برای حسن آقا افتاده بود، اطلاع نداشتم. فقط شنیدم مجروح شده و وقتی خبردار شدم که به طور اورژانسی به تهران منتقل شده بود.»
خدا با من چه کار داشته؟«حتما خدا با من کاری داشته که از آستانه درِ شهادت، پیغام بازگشت برایم فرستاده.» کسی چه می‌داند. شاید سردار شهید حسن محقق بعد از عمر دوباره‌ای که از خدا گرفته بود، بارها و بارها این جمله را با خودش تکرار کرده بود. شاید به همین خاطر هم بود که با وجود شرایط جسمی نامساعد، لحظه‌ای میدان جهاد را خالی نکرد.



 دوباره زندگی، دوباره جهاد و دوباره شهادت
ادامه روایت آقای دکتر، مُهر تاییدی است بر این حس تعهد تمام‌نشدنی سردار:  تقدیر الهی بر این قرار گرفته بود که حسن آقا از آن حادثه که بسیار به شهادت نزدیک بود، زنده برگردد و 37 سال دیگر هم به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران خدمت کند؛ 37 سالی که تماماً در خط مقدم و همراه با خطرات دایمی بود.
 
با یک پا هم می‌شود جنگید...
فرمانده گردان حبیب که یک پایش را در کربلای ایران جا گذاشته بود، بعد از پایان جنگ تحمیلی و پشت سر گذاشتن آن مجروحیت سنگین، مسئولیت‌های مختلفی در ساختار اطلاعاتی و امنیتی سپاه بر عهده داشت و با تخصص و تعهد مثال‌زدنی‌اش، مورد اعتماد فرماندهی کل سپاه قرار گرفت.این طور بود که در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، با حکم سردار شهید «حسین سلامی»، فرمانده کل سپاه، به‌عنوان جانشین سازمان اطلاعات سپاه منصوب شد. و از آن جا بود که در مدیریت و هدایت عملیات‌های اطلاعاتی و امنیتی، مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی، جنگ نرم و نفوذ دشمن، نقش کلیدی ایفا کرد و تا آخرین لحظات عمرش یعنی 25 خرداد سال 1404 که توسط شقی‌ترین موجودات عالم - صهیونیست ها - ترور شد، لباس سربازی را از تن درنیاورد.


از جهات مختلف، شاخص بود
فرماندهی که سنگ صبور رزمندگان بود اما قهرمان داستان ما که اغلب سال‌های عمرش در میدان جنگ‌های سخت و نرم گذشته بود، قلبی به لطافت گل داشت. این را همه آن هایی که طعم شیرین محبت‌های او را چشیده بودند، شهادت می‌دهند: «حسن آقا، سنگ صبور همرزمان به‌ویژه جانبازان و آزادگان بود. انگار شده بود ملجأ و پشت و پناهشان و به‌نوعی با آن ها زندگی می‌کرد. پای حرف‌هایشان می‌نشست و به مشکلاتشان رسیدگی می‌کرد.در خانواده هم همین طور بود. با آن شخصیت صبور و محکمش، ستون خانواده بود. حسن آقا از جهات مختلف، شاخص بود؛ هم به لحاظ ساده‌زیستی‌اش، هم به لحاظ استفاده درستی که از وقت و عمرش می‌کرد. بسیار اهل تفکر، مطالعه و تحقیق بود. تحصیلاتش را تا درجات بالای دانشگاه ادامه داد. علاوه‌براین، نویسنده هم بود و کتاب‌های متعددی در حوزه دفاع مقدس نوشته بود. در یک کلام می‌توانم بگویم تمام لحظات زندگی حسن آقا، پربار و نورانی بود.»
 
این بار هم پیروزی با ماست
حرف پایانی برادر شهید هم، رنگ مقاومت و حماسه دارد. از باید و نبایدهای روزهای جنگ با دشمن متجاوز و کودک‌کش صهیونیستی که می‌پرسم، دکتر محمدعلی محققی می‌گوید: «در این شرایط باید تابع مقام معظم رهبری باشیم و تمام فرامین ایشان را مو به مو اجرا کنیم. باید صبور و مقاوم باشیم و به وظایفی که به ما محول می‌شود، به‌خوبی عمل کنیم. این روزها باید تلاش‌مان را نسبت به قبل بیشتر کنیم و برای خنثی کردن توطئه‌های دشمن، هوشیارتر باشیم. ان‌شاءا... این مکر شیاطین هم نابود خواهد شد و رزمندگان اسلام و ملت بزرگ ایران از این آزمایش الهی هم سربلند بیرون خواهد آمد.»
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار