دریای انسانی زیر آسمان باز و در معرض هر خطری با سینه‌هایی گشوده نماز "جمعه خشم و نصر" را به جای ‌آورد

لشکر نصر

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​
حسام‌الدین حیدری-در سکوت پیش از طوفان که آسمان آبی تهران به احترام ملتی مقاوم نفس را در سینه حبس کرده، گویی زمین به انتظاری مقدس نشسته است. از دل کوچه‌های تنگ و خیابان‌های فراخ جریانی آغاز می‌شود. نه جریانی خروشان و آشفته که رودی باوقار، عمیق و غیرقابل مهار. این رود رنگارنگ است، چادرهای سیاه به تأسی از مادر سادات، پیراهن‌های سفید که اشتیاق گلگون شدن دارد، تلالو چشمان کودکان بر دوش پدران و سرخی پرچم‌هایی که در مشت‌هایی استوار فشرده شده‌اند. این تنها راهپیمایی نیست؛ این حضور خانوادگی ایرانیان است که چون کوهی زنده و متحرک به سوی نماز جمعه سرازیر می‌شود. صحنه‌ای است که واژگان در برابر عظمتش رنگ می‌بازند. غیرقابل پیش‌بینی بود؟ شاید، شاید برای چشم‌های غربی، برای آنانی که پشت دیوارهای بلند توهم امنیت پنهان شده‌اند اما در این خاک این حضور ریشه در اعماقی دارد که تهدید بمب و موشک به آن نمی‌رسد. زن کنار شوهرش گام برمی‌دارد، دست در دست دختربچه‌ای که پرچم اسرائیل و آمریکا را با شوق زیر پا می‌گذارد. پیرمردی با قامتی خمیده عصا بر زمین می‌کوبد و بر پرچم صهیونیستی گام می‌نهد؛ گامی که گویی تمام رنج مظلومان عالم از غزه تا لبنان را فریاد می‌زند. نوجوانی چشمانش برق می‌زند از غروری تازه یافته. این جا رشادت لباس عادی روزمره پوشیده است. شجاعت در سکوت قدم‌ها و در صلابت نگاه‌ها نهفته است. هر خانواده سنگر کوچکی است که با حضور خود دژی نفوذناپذیر را می‌سازد. این حضور گسترده، این موج انسانی متشکل از کوچک و بزرگ و زن و مرد پیامی آشکار دارد که از مرزها فراتر می‌رود و چون خاری در چشم صهیونیست‌ها و اربابش فرو می‌رود؛ آری شما با یک ملت روبه رو هستید، نه تنها با گروهی نظامی، نه تنها با دولتی سیاستمدار بلکه با موجودیتی زنده، تنومند و یکپارچه؛ ملتی که ترس را در قاموس هستی‌اش نمی‌شناسد، مستکبری که خیال سلطه بر این سرزمین اهورایی را در سر می‌پروراند، پلیدی که خون کودکان را بر زمین می‌ریزد، شیطانی که آتش جنگ را بر ملتی بی‌گناه می‌افروزد، همه و همه را نه در پشت دیوارهای بتونی که در میدان گشوده اراده ملی به چالش کشیده است.مقایسه، خود گویاترین بیان است. از یک سو این دریای انسانی را ببینید که زیر آسمان باز در معرض هر خطری با سینه‌هایی گشوده نماز جمعه خشم و نصر را به جای می‌آورد. فریاد «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر آمریکا» از گلوی میلیون‌ها ایرانی چون رعدی می‌غرد و پایه‌های ستم وارثان گوساله سامری را می‌لرزاند. از سوی دیگر آن سربازان اشغالگر را بنگرید، پناه گرفته در پناهگاه‌های زیرزمینی، لرزان از هر سایه، هر صدا، هر پرنده‌ای که بر فرازشان پرواز کند. در چشمانشان نه شجاعت که بزدلی حیوانی محض موج می‌زند. ترسی که از شنیدن نام ایران و ایرانی استخوان‌هایشان را می‌لرزاند. سگ هار منطقه تنها برای کودک‌کشی شجاعت دارد، این تضاد آشکار نتیجه‌ای روشن را فریاد می‌زند، ملتی که ترس را به زیر پای ایمان و وطن‌دوستی له کرده شکست‌ناپذیر است. چنین ملتی چون کوهی استوار سیلاب‌های تهدید را می‌شکند و در فرصتی سنجیده ضربه نهایی را بر پیکر کودک‌کشانی خواهد زد که گمان بردند با آتش و آهن می‌توانند نور آزادگی را خاموش کنند.این نماز جمعه تنها یک عبادت جمعی نیست، این میدان نبرد جدیدی است که سلاحش حضور است. حضور خانوادگی، حضور یکپارچه، حضور بی‌باک؛ هر قدم شعاری است خاموش که بر سنگفرش خیابان‌ها حک می‌شود «ما این جا هستیم. ما می‌مانیم و ما سدی هستیم در برابر هر تجاوز» این آوای خشم، آشناست؛ آوایی که از اعماق تاریخ این سرزمین برخاسته و امروز در هیبت مردان، زنان و کودکان بی‌باک طنین‌انداز شده است. صهیونیست‌ها این صدا را خوب می‌شناسند؛ صدای غرش ملتی است که هرگز زانو نخواهد زد. این حضور در حمایت از ایران و رهبر فرزانه‌اش دشمن‌افکن است، حضوری که بی‌نهایت بوده و حد و مرز و ابتدا و انتها ندارد، مختصاتی خدایی دارد، دشمن کیش و مات و نقشه‌هایش نقش بر آب و توطئه‌هایش در نطفه خفه شده است، الحق که باید غبار گام‌های این ملت را توتیای چشم کرد.
10 صفحه اول