خاطره بازی با روزهای کرونایی

به بهانه سالگرد شناسایی اولین بیمار کووید 19 در جهان، به یادآوری روزهایی که در این همه‌گیری سپری کردیم و اتفاقات عجیبی که به چشم دیدیم، پرداخته‌ایم

نویسنده: علیرضا کاردار  |  روزنامه‌نگار

مترجم:


 هشتم دسامبر 2019، به روایتی اولین روزی است که ویروس کرونا در شهر ووهان کشور چین شناسایی شد. البته بعد از مدتی مشخص شد که این بیماری چه بوده و از کجا شروع شده است. سه ماه بعد در ۱۱ مارس، سازمان جهانی بهداشت شیوع این بیماری را در دنیا اعلام کرد و در ۵ مه ۲۰۲۳ اعلام شد که کووید19 به اتمام رسیده است. در این 3- 4 سال چه بر سر دنیا و مردمانش گذشت. روزهای تلخی که یکی از نقاط عطف تاریخ بشریت بود. از یک سو ترس و دلواپسی و غم این همه‌گیری که بر جان مردم افتاده بود، از یک طرف امید به اکتشافات و اختراعات دانشمندان و پزشکان و از سمت دیگر هم بهت و حیرت از این که با چشمان خود داریم یکی از دوره‌های عجیب و ماندگار تاریخ جهان را می‌بینیم و با گوشت و پوست تجربه می‌کنیم. یادآوری دوران همه‌گیری کرونا خوشایند نیست، چه برای ما که جان سالم به در بردیم و چند برابر برای آن‌هایی که در کوران این بیماری وحشتناک، عزیز یا عزیزانی را از دست دادند، بیکار شدند و شاید بعد از ابتلا هنوز درگیر عوارضش هستند. کرونا فوایدی هم داشت، از این که به دست شستن و شستن خریدهای خانه عادت کردیم و یاد گرفتیم هنگام بیماری ماسک بزنیم. در این پرونده می‌خواهیم یادی کنیم از روزهای کرونایی که پشت سر گذاشتیم. از اضطراب‌هایمان، آرزوهامان، تغییراتی که در اخلاق و رفتارمان به وجود آمد، دعاهایمان به درگاه خدا برای ریشه‌کنی این بیماری، بهبود عزیزان و زنده ماندن‌مان و از خاطرات جالب و خنده‌داری که به بهانه این ویروس فلان فلان شده، برای خودمان و اطرافیان ساختیم. پس این پرونده را با حال خوب بخوانید و خدا را شکر کنیم که از موج کشت و کشتار کرونا قسر دررفتیم!

مراسم هایی که پیچانده شدند
شاید یکی از مهم‌ترین تاثیراتی که کرونا بر رفتار و زندگی ما گذاشت، جمع و جور شدن و حتی برچیده شدن دورهمی‌ها و مجالس بود. روزهایی که تالارها و باغ‌ها برای برگزاری مراسم عروسی تعطیل بودند، در مساجد مجلس ختمی برگزار نمی‌شد و حتی مهمانی‌های خانوادگی هم یا محدود و معدود بود و یا اصلا خبری ازشان نبود. روزهایی که خانواده‌های عزادار باید به تنهایی بار غم عزیز از دست رفته‌شان را به دوش می‌کشیدند. حتی بستگان درجه یک و نزدیک‌ترین افراد به درگذشتگان هم نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند که دور هم جمع شوند، یا از آن بالاتر، به پیکر عزیزشان نزدیک شوند. از سوی دیگر روزهایی را پشت سر گذاشتیم که مجالس جشن و شادی هم کنسل می‌شدند، یا چند نفر از خانواده عروس و داماد با فاصله 2 متری و با ماسک، مجبور می‌شدند زود خیار و شیرینی بخورند و به خانه فرار کنند و با الکل دوش بگیرند! البته که اگر اقتصادی به این موضوع نگاه کنیم، بد هم نشد. خرج‌های زیادی از روی دوش تازه عروس و دامادها برداشته شد و زوج‌هایی که در آن روزها به خانه بخت رفتند، یک قدم خیلی بزرگ برای صرفه‌جویی و پس‌انداز پول‌شان برداشتند. حیف که دوباره این خرج‌های زاید در حال رشد هستند.

حداقل 30 ثانیه 

به جز کنار گذاشته شدن اجباری بعضی آداب و رسوم و خرج و مخارج اضافی، یکی دیگر از مزایای کرونا، این بود که فهمیدیم باید دست‌هایمان را حداقل 30 ثانیه با صابون بشوییم. اگر یادتان باشد آن زمان کلیپ‌هایی منتشر می‌شد که کارشناسان روش صحیح دست شستن را آموزش می‌دادند. در یکی از این کلیپ‌ها، خانم پرستاری دستکشی به دست کرده بود و دست‌هایش را با جوهر می‌شست تا ببینیم همه جای دست‌ها جوهری می‌شوند. آخر این کلیپ دستکش خانم پرستار پاره می‌شد و جوهر به دست‌هایش می‌رسید. او هم به شوخی می‌گفت ببینید با این‌همه شستن، باز هم دستم کثیف موند! اما خارجی‌ها راه دیگری برای تشویق به دست شستن در زمان مناسب درست کردند. گلوریا گینر، خواننده معروف آمریکایی برای تشویق مردم به شستن دست‌هایشان به اندازه مناسب، با آهنگ معروفش به نام «من زنده می‌مانم» دست می‌شست که تبدیل به یک چالش جذاب و مفید شد.

نان کرونایی
در زمان کرونا نان خریدن تبدیل به یکی از سخت‌ترین کارها برای عده زیادی شده بود. گفته می‌شد ویروس با حرارت از بین می‌رود. اصلا همان روزهای اول برخی متخصصان خوش‌خیال می‌گفتند با آمدن تابستان و فصل گرما، کووید ریشه‌کن خواهد شد، که نشد. برای همین عده‌ای می‌گفتند نانی که از تنور درمی‌آید، چون داغ است، ویروس‌هایش هم کشته شده. ولی یک عده می‌گفتند بعد در مسیر تنور تا خانه ویروسی می‌شود! گروهی هم در آن ماه‌ها اصلا از نانوایی نان تازه نخریدند و یا نان بسته‌ای و شرکتی می‌گرفتند، یا نان‌ها را خشک می‌کردند تا کاملا کرونایش بمیرد.

ماسک‌های من‌درآوردی
و اما ماسک... تا چند ماه اول که مشخص نشده بود ماسک می‌تواند جلوی انتشار کووید را بگیرد. بعد که مشخص شد، واویلا شد! مگر ماسک گیر می‌آمد؟ تازه نوبت این بود که بگردیم تا ماسک مخصوصی بخریم که کرونا از سوراخ‌هایش رد نشود. عده‌ای هم دست به کار شده و خودشان ماسک می‌دوختند. ماسک‌های چندلایه با قابلیت شست‌وشو و چندبار مصرف. چه دعوایی سر ماسک پارچه‌ای بین متخصصان راه افتاده بود. بعد هم نوبت دستکش شد. دیگر با همه نوع دستکش آشنا شده بودیم و می‌توانستیم مانند یک متخصص، مضرات و فواید دستکش‌های وینیل را از ماسک‌های ان95 تشخیص بدهیم و درباره هرکدام مقاله علمی بنویسیم. تازه... فهمیده بودیم که ویروس روی مس کمتر می‌ماند تا روی استیل و باید در بازویمان عطسه کنیم، نه در دست‌مان.
پیس پیس
یکی دیگر از یادگاری‌های زمان کرونا، الکل‌بازی آن بود. هرکسی یک اسپری الکل همراهش داشت و هر کاری که می‌خواست بکند یا به هر چیزی دست بزند یا هرجا بنشیند، پیس پیس فضا را الکلی می‌کرد. بساطی داشتیم با این که ویروس روی چه چیزهایی می‌نشیند و چه چیزهایی را باید الکل بزنیم. آیا به سگک کمربند و دسته عینک هم لازم است الکل بزنیم یا نه؟ کف کفش و دسته کیف چه؟ اسکاچ ظرفشویی را چطور تمیز کنیم؟ البته که دسته کلید و سوییچ و گوشی تلفن از واجبات اسپری شدن بودند. چه گوشی‌ها و ریموت‌هایی که با اسپری کردن الکل از بین رفتند و فدای کرونای لعنتی شدند و البته چه خودپردازهایی که با سمپاشی مواد ضدعفونی‌کننده از کار افتادند! از همه بدتر شرایط شروع کرونا بود که عده ای حتی به عابر بانک ها الکل می زدند و خیلی از وسایل عمومی  در آن شرایط خراب می شدند. حتی شاهد عملیات های بزرگ ضدعفونی معابر بودیم که واقعا نیازی به آن ها نبود.

بغل از توی کاور

از حق نگذریم ولی یکی از جنایت‌های کرونا این بود که مردم را از هم دور کرد. در آن روزها طوری از هم فرار می‌کردیم که انگار در یک شهر متروکه گیر افتاده‌ایم و زامبی‌ها از هر طرف به ما نزدیک می‌شوند. چه والدین پیری که تنها در خانه یا حتی در آسایشگاه‌های سالمندان ماندند، چه افرادی که داغ در آغوش گرفتن عزیزان‌شان به دل‌شان ماند و چه افسردگی‌هایی که ناشی از این دور شدن‌ها بر اعصاب و روان ما اثر گذاشت. شب‌های قدری که درهای حرم‌ها را بستند، سیزده به‌درهایی که دور پارک‌ها طناب کشیدند، سفرهایی که ممنوع شد، مدرسه‌هایی که آنلاین شد و دانش‌آموزان را با تحصیلاتی بی‌کیفیت بارآورد، خریدهایی که به خاطر سرفه کردن یک خریدار در فروشگاه نصفه ماند و... اما باز هم مردم کم نیاوردند و یا راهی یافتند و یا راهی ساختند! نمونه‌اش هم بغل کردن از توی پلاستیک بود که مد شده بود. پلاستیک‌هایی که جای دست داشتند و بیشتر برای در آغوش کشیدن سالمندان استفاده می‌شدند. 
قرنطینه‌های الکی
قرنطینه هم یکی دیگر از یادگاری‌های آن روزهاست. شاغلانی که می‌توانستند، راحت در خانه می‌ماندند و می‌خوردند و می‌خوابیدند و فیلم می‌دیدند و کیف می‌کردند. آن‌هایی هم که نمی‌توانستند، یا یواشکی سر کار می‌رفتند، یا از جیب می‌خوردند. قرنطینه در هر جای دنیا یک جور بود. بعضی کشورها خیلی سخت می‌گرفتند، مانند همان چینی که آتش کرونا از آن‌جا بیرون آمده بود. برخی کشورها هم شل و ول قرنطینه می‌کردند و مثلا می‌گفتند فروشگاه‌های لوازم خانگی باید بسته باشند ولی سوپرمارکت‌ها نه! یا سفرهای بین شهری مشکلی ندارد ولی بین استانی خلاف است! یا مسافرت با اتوبوس ممنوع است ولی با هواپیما اوکی است! با این همه خبر می‌رسید که مسافران یک کشتی تفریحی روی دریا، وسط اقیانوس هم مبتلا شده‌اند. یا ساکنان یک جزیره متروکه که کلاغ هم به آن‌جا نمی‌رود، بیمار شده‌اند. معلوم نبود این ویروس لعنتی چطور این‌قدر قوی شده بود که داشت نسل بشر را از بین می‌برد.
تردد یواشکی زیر پوست شهر
چندین بار در زمان‌های پیک شیوع کرونا، تصمیم به منع تردد در شهرها از ساعت 21 یا 22 تا صبح روز بعد توسط مسئولان وزارت بهداشت گرفته شد. نیروی‌انتظامی هم مسئولیت نظارت بر اجرای این بخشنامه را داشت. دلیل آن هم کاهش دورهمی‌های دوستانه و شب‌نشینی‌ها بود چراکه یکی از بسترهای شیوع این ویروس، همین جمع‌ها بود. اما بعضی‌ها بدون توجه به پروتکل‌های بهداشتی، در این زمان‌ها از هر راهکاری برای تردد در شهر و حضور در دورهمی‌ها استفاده می‌کردند. از پوشاندن پلاک برای تردد بگیرید که البته استرس توقیف خودرو توسط پلیس در این وضعیت بسیار زیاد بود تا کشف مسیرهایی که دوربین نداشت. همچنین رفتن از یک محله به محله دیگر از کوچه‌ها بدون تردد در خیابان‌های اصلی، جزو تفریحات پرخطر به حساب می‌آمد که جان فرد و اطرافیانش را تهدید می‌کرد. هرچه که بود، آن روزها گاهی دلمان برای یک دورهمی ساده چند دقیقه‌ای با فامیل، آشنایان، دوستان و ... بدجوری تنگ می شد و باید دست به کارهای عجیب‌وغریبی برای دستیابی به آن می‌زدیم.
​​​​​​​
تست یا شکنجه قرون وسطی؟

یکی از مصیبت‌هایی که زمان کرونا با آن دست و پنجه نرم می‌کردیم، تست آن بود. تست کووید چند نوع بود، تست فوری و غیرفوری. تست نمونه‌برداری داشت که درون حلق بود و بدترین آن، تست داخل بینی بود. یعنی طوری این تست را انجام می‌دادند که صد رحمت به شکنجه! یک چوب نمونه‌برداری را تا اعماق بینی فرو می‌کردند که صدای خوردنش به جمجمه‌مان شنیده می‌شد و تا ساعت‌ها بعد، اشکی بود که از چشمان‌مان روان بود. خدا قسمت نکند، حاضر بودیم به خاطر کرونا بستری شویم و زیر دستگاه اکسیژن برویم، ولی تست ندهیم!
​​​​​​​شایعات داغ درباره واکسن‌ها
تقریبا 2 سال بعد از دنیاگیری ویروس کووید 19، سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد که نسخه اولیه واکسن کرونا به زودی راهی بازار خواهد شد. سال 2021 بود که امیدها برای جلوگیری از ابتلا به این ویروس زنده شد و واکسن‌های آسترازنکا، اسپوتنیک، سینوفارم، برکت و ... مورد تایید قرار گرفتند. در قدم اول با کمیاب بودن این واکسن‌ها مواجه شدیم و حتی بازار سیاه خرید و فروش آن‌ها راه افتاد. مثلا گفته می شد نرخ‌های متعددی از ۵ میلیون تومان برای واکسن آسترازنکا تا ۶۰ میلیون برای واکسن فایزر گزارش شده است. بعد که واکسن به تعداد کافی در اختیار مردم قرار گرفت، بازار شایعات درباره عوارض کوتاه و بلندمدت آن شکل گرفت به حدی که ادعاهایی مانند وجود چیپ ردیاب در واکسن‌ها در فضای‌مجازی پربازدید شد. این ماجراها درباره دوز دوم و سوم کرونا هم ادامه داشت. این وسط یک عده هم کلا با زدن واکسن مخالف بودند و راضی کردن آن‌ها هم تبدیل به یک چالش شده بود.

10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین