
پادشاهی سنگ بزرگی را در یک جاده گذاشت و پنهان شد تا واکنش دیگران را ببیند؛ بعضی افراد راهشان را عوض کردند، بعضیها غر زدند و بد و بیراهی نثار کسی که این کار را کرده بود، کردند؛ اما هیچ کس به خود سنگ کاری نداشت تا اینکه کشاورز فقیری سررسید و وقتی سنگ را دید با تلاش زیاد موفق شد آن را از سر راه بردارد، اما وقتی سنگ را کاملا جابه جا کرد متوجه یک کیسه پر از پول شد و نامهای با مهر پادشاه که در آن نوشته بود: «پاداش برای کسی است که به خاطر دیگران خودش را به زحمت انداخته است.»