پایان عصر ترانه های قصه گو

گفت‌وگوی خراسان با امید روزبه، شاعر و ترانه‌سرا، درباره اهمیت روایت در ترانه‌ و تأثیر تغییرات اجتماعی و فرهنگی بر این هنر. امید روزبه با همکاری محسن چاوشی، ترانه‌های پر طرفداری همچون «بی بدن»، «ساعت دیواری»، «یه پاییز»، «تکیه کوچیک» و «رهایم کن» و ... را روانه بازار کرده است

نویسنده: محمد بهبودی نیا

مترجم:

​​​​​​​
 در دنیای موسیقی، ترانه‌های روایت‌مند همیشه جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند. در دهه اخیر و با توجه به تغییرات اساسی در تولیدات موسیقایی، برخی از کارشناسان حوزه موسیقی و ترانه بر این عقیده‌اند که ترانه‌های امروز از روایت خالی‌شده‌اند. با توجه به اهمیت این موضوع، قصد داریم به موضوع روایت در ترانه‌ها و تغییرات آن در دهه‌های اخیر بپردازیم. برای آگاهی از این موضوع به سراغ امید روزبه، ترانه‌سرایی که تا امروز ترانه‌های موفقی ازجمله «بی بدن»، «ساعت دیواری»، «یه پاییز»، «تکیه کوچیک»، «من باید می‌رفتم»، «رهایم کن» و... را با همکاری محسن چاوشی روانه بازار موسیقی کرده و با بازخوردهای چشم‌گیری روبه‌رو شده است، رفته‌ایم. امید روزبه همین چند روز پیش موفق به کسب جایزه «جشن حافظ» شد. در این مجال در گفت‌وگو  با امید روزبه به بررسی روایت در ترانه‌و تغییرات آن در دهه‌های اخیر می‌پردازیم. با ما همراه باشید تا از دیدگاه‌های این ترانه‌سرای موفق درباره تأثیرات و چالش‌های روایت در ترانه‌های امروز بیشتر بدانیم.

برخی از منتقدان حوزه موسیقی و ترانه معتقدند ترانه امروز به‌صورت کامل از روایت خالی‌شده است. نظر شما چیست؟
برای پاسخ به این موضوع باید دیدگاه این افراد از روایت به‌روشنی بیان شود. اگر منظور از روایت قصه‌گویی با المان‌های یک قصه است باید بگویم امروز این نوع روایت‌ها کمتر شده و اشاره به این نکته هم ضروری است که همه مفهوم روایت در ترانه صرفا در قصه‌گویی خلاصه نمی‌شود. امروز ترانه‌ها صد درصد بی روایت نشده بلکه نوع بیان روایت‌ها تغییر کرده است.
به نظر شما چرا ترانه‌های امروز کمتر از روایت‌های کلاسیک و قصه وار استفاده می‌کنند؟
شعر و ترانه فرزند روزگار خویش هستند و زبان در جامعه مدام در حال تغییر است. ترانه انعکاس احوال جامعه است، پس ترانه‌های امروز باید روایت‌های امروز داشته باشند و طبیعی است کمتر از نوع روایت‌های دهه 40 تا 70 استفاده کنند.
ترانه ناچار است خودش را به‌روز کند چون جامعه در حال به‌روز شدن است، چه در زبان، چه محتوا و فرم. با توجه به‌سرعت روزگار ما و کم‌حوصله شدن جامعه، روایت‌های قصه وار به‌صورت کلاسیک دهه چهل و هفتادی، خیلی پیشنهاد نمی‌شود. روایت‌های این‌چنینی در روزگار ما تاریخ‌مصرفی را به ترانه می‌دهد و به عبارتی باید گفت در هر روزگاری باید روایت متناسب با روز و روزگار جامعه نوشت. سلیقه، زیست و تفکر مردم امروز با آن روزگار متفاوت است، ما نمی‌توانیم آن ترانه‌ها را در روزگار امروز بیش از سه بار پشت سر هم گوش کنیم ولی در زمان خودشان با اقبال خوبی روبه‌رو بودند. من عموماً ترانه‌هایی که روایت‌های قصه‌وار دارند را پیشنهاد نمی‌دهم چون یک قصه را یک نفر یک‌بار می‌خواند و کنار می‌گذارد. در روزگار اکنون انگار کسی دیگر حوصله قصه‌گویی در ترانه را ندارد.
در ترانه "بی بدن" شما که با صدای محسن چاووشی اجرا و با بازخورد قابل توجهی روبه‌رو شد، یک نوع قصه‌گویی و روایت محوری می بینیم که اتفاقا موفق هم هست، نظرتان درباره ترانه بی بدن چیست؟
ترانه "بی بدن" از سری ترانه‌های روایی است، اما من در این نوع روایت به زمان افعال و نوع بیان روایت توجه ویژه‌ای داشتم. این ترانه در حال و لحظه اتفاق می‌افتد و روایت قصه‌وار دارد اما متفاوت با روایت‌های کلاسیک ترانه‌های دهه‌های قبل. در این ترانه بنده و آقای محسن چاوشی این ریسک را پذیرفتیم که شاید این ترانه به خاطر نوع روایت چندان شنیده نشود. اما با پیاده‌سازی تدابیری در انتخاب نوع روایت و موسیقی و.... و همچنین تجربه محسن چاوشی که سال‌ها پیش ترانه "دوسِت داشتم" با ترانه‌ای از حسین صفا را خوانده بود خوشبختانه به نتیجه خوبی دست‌یافتیم. روایت در ترانه هنوز و همچنان زنده است، اما نوع انتخاب روایت به‌مقتضای زمان و زبان جامعه اصلی مهم است که ترانه‌سرا نباید فراموش کند.
ترانه‌سرایان چه زمانی باید از روایت در ترانه استفاده کنیم و چه زمانی نه؟
این جزو مواردی است که به هوش شاعر و ترانه‌سرا برمی‌گردد. شاعر باید در بزنگاه‌های حساس تصمیم بگیرد که حرفی که می‌خواهد بزند با بهر گیری از روایت از نوع قصه به معنای روایت خطی جواب می‌دهد یا دیالوگ‌های میان دو نفر. البته در این میان باید شاعر و ترانه‌سرا حواسش به این نکته هم باشد که کجا می‌تواند این روایت را بشکند و از کسل‌کنندگی دور شود.
و سخن پایانی
روایت در زمان اتفاق می‌افتد. همان‌طور که دیالوگ‌های مردم جامعه ما در سال 1403 دیگر دیالوگ‌های دهه 40 یا 70 نیست نباید انتظار داشته باشیم روایت‌های ترانه‌ امروز شبیه روایت‌های قصه‌وار و کلاسیک روزگاران قدیم باشد. اگر گریزی به ترانه‌های ترانه‌سرایانی که در آن روزگار می‌نوشتند و امروز هم می‌نویسند بزنیم می‌بینیم دیالوگ‌ها و روایت‌های آن‌ها هم عوض‌شده است و هم‌زمان با جامعه به‌روزرسانی شده است. دیالوگ و روایت‌های روزگار گذشته چندین پوسته‌دارند و در ترانه امروز باید این پوسته‌ها یکی‌یکی برداشته شود. امروز همان‌گونه که دیالوگ‌ها تغییر کرده نوع روایت در ترانه هم‌تغییر کرده است. قطعاً ترانه‌سرایان دهه‌های پیش شاعران بزرگی بوده و هستند اما امروز روزگار تغییر کرده و نباید انتظار داشته باشیم که ترانه با همان شکل و شمایل گذشته نوشته شود، کما این که بازهم تأکید می‌کنم که ترانه‌سرایان بزرگ همان دهه‌ها که هنوز در حال سرودن هستند نیز امروز تغییراتی را در سرودن ترانه در دستور کار قرار داده‌اند.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین