وقتی فوتبال آدرنالین محض میشود
بازی تماشایی و پرگل اینتر و بارسا این سوال را در ذهن بیننده ایجاد میکند که چرا فوتبال اروپا حتی در بازیهای حساس پرگل و هیجانی است؟نویسنده: سید مصطفی صابری، روزنامهنگار|
مترجم:
ورزشگاه «جوزپه مهآتزا» سه شنبه شب میدان نبرد دو غول فوتبال اروپا بود؛ اینتر و بارسلونا در یکی از حساسترین بازیهای فصل، مرحله برگشت نیمهنهایی لیگ قهرمانان به مصاف هم رفتند. نتیجه این مسابقه چیزی از یک فیلم اکشن کم نداشت؛ ۴ بر ۳ به سود اینتر. نتیجهای که نه تنها حضور اینتر در فینال را تضمین کرد، بلکه میلیونها تماشاگر را در سراسر جهان هیجانزده کرد. از دقیقه اول تا آخر، ریتم بازی به اندازه قطار سریعالسیر بود. توپ تقریباً هیچوقت در میانه میدان معطل نشد. جنگهای فیزیکی بیهوده در کار نبود و موقعیتهای گل یکی پس از دیگری روی دروازهها خلق میشد. این بازی سوالی کلیدی را مطرح میکند: چرا فوتبال اروپا این قدر هیجانانگیز است؟ چرا چنین بازیهایی با فوتبال داخلی فاصلهای چندین برابری دارند؟ در این مطلب میخواهیم به این سوالات پاسخ بدهیم و نقش عوامل مختلف را بررسی کنیم، از داوری گرفته تا زیرساختها، ذهنیت بازیکنان و مربیان.

فوتبال بدون سکته با داوری درست
یکی از جذابترین بخشهای فوتبال اروپا، جریان روان بازی است. آن چه در بازیهایی مانند اینتر و بارسا شاهدش هستیم، فوتبال بدون توقف است؛ نه اعتراضی به داور، نه توقفهای بیهوده. سیستم VAR (ویدئویی) نقش مهمی در این مسئله ایفا میکند. این سیستم در اروپا نه تنها سریع عمل میکند، بلکه داوران آموزش دیدهاند تا از حداقل توقفها استفاده کنند. برخلاف لیگ برتر ما که گاهی بررسی یک صحنه توسط کمک داور ویدئویی میتواند تا 10 دقیقه بازی را متوقف کند، در فوتبال اروپا داور حتی در سختترین صحنهها سریع تصمیمگیری میکند تا ریتم بازی حفظ شود. علاوه بر این، تفاوت در رفتار بازیکنان و کادرفنی هم آشکار است. در فوتبال اروپا بازیکنان کمتری اعتراضهای بیمورد به داور دارند. مربیان حرفهای و بازیکنان آموزش دیدهاند که وقت و انرژی خود را بیشتر روی بازی بگذارند تا جنجالهای بیرون از زمین. نتیجه؟ بازیای که تماشاگر از دقیقه اول تا آخرش هیجان را حس میکند.
جو خوب تماشاگری و هواداری
فوتبال اروپا نه فقط در زمین، بلکه در سکوی تماشاگران هم منحصر بهفرد است. تماشاگران اروپایی شور و هیجانی فراتر از حد معمول دارند؛ سرودهای زیبا با هماهنگی خوانده میشوند؛ خبری از پرتاب اشیا نیست، تماشاگر به جز در فوتبال انگلستان که وضعیت فرهنگی هواداران عجیب است، در بیشتر مواقع روی تشویق تیم خودی متمرکز است و برای لذت بردن از فوتبال به ورزشگاه میآیند تا به معنای واقعی کلمه «روح بازی» را زنده نگه دارند. جو ورزشگاههای اروپایی پرشور است، ولی کمتر بازیکنان را زیر فشار روانی سنگین قرار میدهد. هواداران تیمها اشتباهات بازیکنان را بهعنوان بخشی طبیعی از فوتبال میپذیرند؛ همین باعث میشود بازیکنان بدون استرس بازی کنند و حرکات ریسکی داشته باشند؛ بدون ترس از زمین خودی با حوصله بازیسازی کنند و دنبال فوتبال مالکانه باشند. در فوتبال ما اما فشار هواداران روی بازیکن حریف و خودی ویرانگر است، چه از روی سکوها، چه در فضای مجازی. بازیکنان علاوه بر رقابت با حریف، باید با «فشار انتقادات» بعد از بازی روبهرو شوند. همین فشارها باعث میشود بازیکنها برای جلوگیری از اشتباه، دست به بازیهای محافظهکارانه بزنند. نتیجه؟ ریتم کندتر، هیجان کمتر و سکوت روی سکوها. در اروپا براساس آنچه در اخبار و پخش زنده بازیها میبینیم اما تماشاگران به بازیکنان انگیزه میدهند. این فضای حمایتی به بازیکنان اجازه میدهد تا در بازیهای حساس و لحظات دشوار دست به دریبلهای جسورانه، پاسهای بلند و حملههای پرریسک بزنند. اشتباهات کمتر باعث ترس میشوند و فوتبال تبدیل به «نمایش واقعی» میشود.
سرمایهگذاری در زیرساخت
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عواملی که فوتبال اروپا را به اوج رسانده، سرمایهگذاری روی زیرساختهاست؛ از زمین بازی گرفته تا چمن مناسب، امکانات تمرینی و بدن سازی. زمینهای چمن اروپا مثال عالی برای این تفاوت هستند. بازیکنان میتوانند بدون نگرانی از مصدومیت یا جدا شدن توپ از پا، بهترین تکنیکهای خود را پیاده کنند. در مقابل، چمنهای نامناسب در لیگ برتر گاهی موجب میشود بازیکنان سادگیترین حرکات را خراب کنند. در فوتبال ما میلیاردها برای بازیکنان بیکیفیت خارجی خرج میشود اما هنوز وضعیت چمنها فاجعه است. اما این تنها یک بخش داستان است. باشگاههای اروپایی نه تنها روی چمن و امکانات فیزیکی کار میکنند، بلکه به دنبال ساخت استعدادهای آینده هم هستند. آکادمیهای فوتبال بخش حیاتی فوتبال اروپا هستند. این آکادمیها بهطور مداوم استعدادهای جوانی را معرفی میکنند که در صورت حمایت، تا سالها تبدیل به ستارههای بزرگ میشوند. یامال، ستاره 17 ساله بارسلونا مثال خوبی است؛ بازیکنی که در حال حاضر در بازیهایی مانند لیگ قهرمانان خوش میدرخشد و فرصت بیشتری برای رشد دارد. آیا فوتبال ایران چنین آکادمیهایی دارد؟ آیا روند کشف استعدادها در باشگاههای ما به اندازه اروپا منظم است؟ پاسخ به این سوالها نشان از شکاف بزرگ است.
ذهنیت کادر فنی
مربیان اروپایی هنرمندان پشت صحنه فوتبال هستند؛ از پپ گواردیولا تا یورگن کلوپ و سیمونه اینزاگی، کار آنها نه فقط دفاع و گلزنی، بلکه خلق فلسفهای برای فوتبال است. یکی از تفاوتهای بزرگ فوتبال اروپا و ایران در ذهنیت تهاجمی مربیان است. تیمهای اروپایی، حتی در حساسترین بازیها، بهجای دفاع صرف، مدام به دنبال گلزنی هستند. فلسفه «بردن با برتری قاطع» در اروپا کاملاً جا افتاده است. مربیان تیمها میدانند که تماشاگر برای دیدن گل و موقعیتهای پرریسک آمده، نه ضد فوتبال نتیجه محور. در مقابل، در لیگبرتر ما گاهی مشاهده میشود که مربیان پس از یک گل عقب به دفاع میروند و بازی تهاجمی را متوقف میکنند. بازیکن تیمی که یک گل جلو افتاده با هر اتفاق سادهای روی زمین میافتد و وقت هدر میدهد. درست است که بارسا در لحظات پایانی وقت قانونی گل تساوی را خورد و در نهایت بازی را هم واگذار کرد اما فراموش نکنیم بارسا در حالیکه یک گل پیش بود حمله کرد و ضربه یامال به تیر خورد؛ همان توپ در رفت و برگشتی منجر به گل لحظه آخری آچربی شد. خب اگر بارسا به جای ضربه در چهارچوب دنبال وقتکشی و ضدفوتبال بود قطعاً پیروز بیرون میآمد اما این هیجان ناب از میلیونها تماشاگر دریغ میشد.
ذهنیت حرفهای بازیکنان
اگر بخواهیم از فوتبال اروپا یک درس کلیدی بگیریم، آن ذهنیت حرفهای بازیکنانش است. بازیکنان در اروپا نه درگیر حاشیه میشوند، نه با داور و تیم مقابل جنگ روانی دارند. آنها تمرکزشان تنها روی بازی است. این تفاوت را میتوان مستقیم ناشی از رفتار کادرفنی، مدیریت باشگاهها و آموزشهای دقیق دانست. این ذهنیت حرفهای همچنین باعث میشود فوتبال اروپا پرهیجانتر دیده شود؛ چراکه بازیها به جای برخوردهای پرتنش و غیرضروری، تبدیل به میدان مهارتهای فنی و تاکتیکی میشوند. ما کمتر در فوتبال اروپا میبینیم که توپ در وسط زمین با بازی فیزیکی بچرخد و موقعیتی خلق نشود. بازیکنان حرفشان را داخل زمین میزنند. در عوض بازیکنان ما قبل و بعد بازی نه تنها مدام مصاحبه میکنند، بلکه اهل استوری و... هم هستند. بازیکنانی که همیشه از همه طلبکار هستند؛ از مدیریت تیم، سرمربی، هوادار خودی، هوادار رقیب و... آنوقت از بازیکنی که فکر میکند همه دنیا بسیج شدند تیمش را خراب کنند و عملکرد خودش هیچ نقصی ندارد میتوان انتظار بهترین عملکرد و اصلاح مشکلاتش را داشت؟
شرایط روانی و حرفهای بازیکنان
حمایت روانی از بازیکنان هم بخش مهمی از موفقیت در فوتبال اروپا است. وقتی بازیکنان از لحاظ ذهنی و روانی آمادگی کامل داشته باشند، طبیعی است که بیشتر بتوانند روی بازی تمرکز کنند. باشگاههای بزرگ اروپایی از روانشناسان ورزشی استفاده میکنند. این متخصصان به بازیکنان کمک میکنند تا در لحظات حساس، تحت فشار روانی بهترین تصمیمها را بگیرند. همچنین تغذیه حرفهای، برنامهریزی خواب بازیکنان و مدیریت علمی، بخشهای دیگری است که شرایط ذهنی بازیکنان را بهبود میدهد. در فوتبال ایران این موارد کمتر دیده میشود. مثلاً کادر فنی گاهی فقط به توانایی فیزیکی بازیکنان توجه دارد، در حالی که روانشناسی و آمادگی ذهنی هم بهاندازه آمادهسازی فیزیکی مهم است. ما یک بازیکن را که ناگهان در معرض شهرت و ثروت قرار گرفته ناگهان به امان خودش رها میکنیم. نه مدیر رسانه، نه مشاور و روانشناس، نه آموزش رفتار حرفهای. در این سالها کم استعداد در فوتبال ما نبودند که بهراحتی تباه شدند چون مشورت لازم را دریافت نکردند. خلاصه اینکه لیگ قهرمانان اروپا یک الگوی تمامعیار است: از زیرساختها گرفته تا فلسفه مربیان، از رفتار بازیکنان تا مدیریت باشگاهها، هر قسمت دست به دست میدهد تا فوتبال اروپا به سطحی از جذابیت برسد که چشمها را به صفحه تلویزیون میدوزد و گرنه توپ و زمین کمابیش در همه دنیا یک چیز است.

فوتبال بدون سکته با داوری درست
یکی از جذابترین بخشهای فوتبال اروپا، جریان روان بازی است. آن چه در بازیهایی مانند اینتر و بارسا شاهدش هستیم، فوتبال بدون توقف است؛ نه اعتراضی به داور، نه توقفهای بیهوده. سیستم VAR (ویدئویی) نقش مهمی در این مسئله ایفا میکند. این سیستم در اروپا نه تنها سریع عمل میکند، بلکه داوران آموزش دیدهاند تا از حداقل توقفها استفاده کنند. برخلاف لیگ برتر ما که گاهی بررسی یک صحنه توسط کمک داور ویدئویی میتواند تا 10 دقیقه بازی را متوقف کند، در فوتبال اروپا داور حتی در سختترین صحنهها سریع تصمیمگیری میکند تا ریتم بازی حفظ شود. علاوه بر این، تفاوت در رفتار بازیکنان و کادرفنی هم آشکار است. در فوتبال اروپا بازیکنان کمتری اعتراضهای بیمورد به داور دارند. مربیان حرفهای و بازیکنان آموزش دیدهاند که وقت و انرژی خود را بیشتر روی بازی بگذارند تا جنجالهای بیرون از زمین. نتیجه؟ بازیای که تماشاگر از دقیقه اول تا آخرش هیجان را حس میکند.
جو خوب تماشاگری و هواداری
فوتبال اروپا نه فقط در زمین، بلکه در سکوی تماشاگران هم منحصر بهفرد است. تماشاگران اروپایی شور و هیجانی فراتر از حد معمول دارند؛ سرودهای زیبا با هماهنگی خوانده میشوند؛ خبری از پرتاب اشیا نیست، تماشاگر به جز در فوتبال انگلستان که وضعیت فرهنگی هواداران عجیب است، در بیشتر مواقع روی تشویق تیم خودی متمرکز است و برای لذت بردن از فوتبال به ورزشگاه میآیند تا به معنای واقعی کلمه «روح بازی» را زنده نگه دارند. جو ورزشگاههای اروپایی پرشور است، ولی کمتر بازیکنان را زیر فشار روانی سنگین قرار میدهد. هواداران تیمها اشتباهات بازیکنان را بهعنوان بخشی طبیعی از فوتبال میپذیرند؛ همین باعث میشود بازیکنان بدون استرس بازی کنند و حرکات ریسکی داشته باشند؛ بدون ترس از زمین خودی با حوصله بازیسازی کنند و دنبال فوتبال مالکانه باشند. در فوتبال ما اما فشار هواداران روی بازیکن حریف و خودی ویرانگر است، چه از روی سکوها، چه در فضای مجازی. بازیکنان علاوه بر رقابت با حریف، باید با «فشار انتقادات» بعد از بازی روبهرو شوند. همین فشارها باعث میشود بازیکنها برای جلوگیری از اشتباه، دست به بازیهای محافظهکارانه بزنند. نتیجه؟ ریتم کندتر، هیجان کمتر و سکوت روی سکوها. در اروپا براساس آنچه در اخبار و پخش زنده بازیها میبینیم اما تماشاگران به بازیکنان انگیزه میدهند. این فضای حمایتی به بازیکنان اجازه میدهد تا در بازیهای حساس و لحظات دشوار دست به دریبلهای جسورانه، پاسهای بلند و حملههای پرریسک بزنند. اشتباهات کمتر باعث ترس میشوند و فوتبال تبدیل به «نمایش واقعی» میشود.
سرمایهگذاری در زیرساخت
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عواملی که فوتبال اروپا را به اوج رسانده، سرمایهگذاری روی زیرساختهاست؛ از زمین بازی گرفته تا چمن مناسب، امکانات تمرینی و بدن سازی. زمینهای چمن اروپا مثال عالی برای این تفاوت هستند. بازیکنان میتوانند بدون نگرانی از مصدومیت یا جدا شدن توپ از پا، بهترین تکنیکهای خود را پیاده کنند. در مقابل، چمنهای نامناسب در لیگ برتر گاهی موجب میشود بازیکنان سادگیترین حرکات را خراب کنند. در فوتبال ما میلیاردها برای بازیکنان بیکیفیت خارجی خرج میشود اما هنوز وضعیت چمنها فاجعه است. اما این تنها یک بخش داستان است. باشگاههای اروپایی نه تنها روی چمن و امکانات فیزیکی کار میکنند، بلکه به دنبال ساخت استعدادهای آینده هم هستند. آکادمیهای فوتبال بخش حیاتی فوتبال اروپا هستند. این آکادمیها بهطور مداوم استعدادهای جوانی را معرفی میکنند که در صورت حمایت، تا سالها تبدیل به ستارههای بزرگ میشوند. یامال، ستاره 17 ساله بارسلونا مثال خوبی است؛ بازیکنی که در حال حاضر در بازیهایی مانند لیگ قهرمانان خوش میدرخشد و فرصت بیشتری برای رشد دارد. آیا فوتبال ایران چنین آکادمیهایی دارد؟ آیا روند کشف استعدادها در باشگاههای ما به اندازه اروپا منظم است؟ پاسخ به این سوالها نشان از شکاف بزرگ است.

ذهنیت کادر فنی
مربیان اروپایی هنرمندان پشت صحنه فوتبال هستند؛ از پپ گواردیولا تا یورگن کلوپ و سیمونه اینزاگی، کار آنها نه فقط دفاع و گلزنی، بلکه خلق فلسفهای برای فوتبال است. یکی از تفاوتهای بزرگ فوتبال اروپا و ایران در ذهنیت تهاجمی مربیان است. تیمهای اروپایی، حتی در حساسترین بازیها، بهجای دفاع صرف، مدام به دنبال گلزنی هستند. فلسفه «بردن با برتری قاطع» در اروپا کاملاً جا افتاده است. مربیان تیمها میدانند که تماشاگر برای دیدن گل و موقعیتهای پرریسک آمده، نه ضد فوتبال نتیجه محور. در مقابل، در لیگبرتر ما گاهی مشاهده میشود که مربیان پس از یک گل عقب به دفاع میروند و بازی تهاجمی را متوقف میکنند. بازیکن تیمی که یک گل جلو افتاده با هر اتفاق سادهای روی زمین میافتد و وقت هدر میدهد. درست است که بارسا در لحظات پایانی وقت قانونی گل تساوی را خورد و در نهایت بازی را هم واگذار کرد اما فراموش نکنیم بارسا در حالیکه یک گل پیش بود حمله کرد و ضربه یامال به تیر خورد؛ همان توپ در رفت و برگشتی منجر به گل لحظه آخری آچربی شد. خب اگر بارسا به جای ضربه در چهارچوب دنبال وقتکشی و ضدفوتبال بود قطعاً پیروز بیرون میآمد اما این هیجان ناب از میلیونها تماشاگر دریغ میشد.
ذهنیت حرفهای بازیکنان
اگر بخواهیم از فوتبال اروپا یک درس کلیدی بگیریم، آن ذهنیت حرفهای بازیکنانش است. بازیکنان در اروپا نه درگیر حاشیه میشوند، نه با داور و تیم مقابل جنگ روانی دارند. آنها تمرکزشان تنها روی بازی است. این تفاوت را میتوان مستقیم ناشی از رفتار کادرفنی، مدیریت باشگاهها و آموزشهای دقیق دانست. این ذهنیت حرفهای همچنین باعث میشود فوتبال اروپا پرهیجانتر دیده شود؛ چراکه بازیها به جای برخوردهای پرتنش و غیرضروری، تبدیل به میدان مهارتهای فنی و تاکتیکی میشوند. ما کمتر در فوتبال اروپا میبینیم که توپ در وسط زمین با بازی فیزیکی بچرخد و موقعیتی خلق نشود. بازیکنان حرفشان را داخل زمین میزنند. در عوض بازیکنان ما قبل و بعد بازی نه تنها مدام مصاحبه میکنند، بلکه اهل استوری و... هم هستند. بازیکنانی که همیشه از همه طلبکار هستند؛ از مدیریت تیم، سرمربی، هوادار خودی، هوادار رقیب و... آنوقت از بازیکنی که فکر میکند همه دنیا بسیج شدند تیمش را خراب کنند و عملکرد خودش هیچ نقصی ندارد میتوان انتظار بهترین عملکرد و اصلاح مشکلاتش را داشت؟
شرایط روانی و حرفهای بازیکنان
حمایت روانی از بازیکنان هم بخش مهمی از موفقیت در فوتبال اروپا است. وقتی بازیکنان از لحاظ ذهنی و روانی آمادگی کامل داشته باشند، طبیعی است که بیشتر بتوانند روی بازی تمرکز کنند. باشگاههای بزرگ اروپایی از روانشناسان ورزشی استفاده میکنند. این متخصصان به بازیکنان کمک میکنند تا در لحظات حساس، تحت فشار روانی بهترین تصمیمها را بگیرند. همچنین تغذیه حرفهای، برنامهریزی خواب بازیکنان و مدیریت علمی، بخشهای دیگری است که شرایط ذهنی بازیکنان را بهبود میدهد. در فوتبال ایران این موارد کمتر دیده میشود. مثلاً کادر فنی گاهی فقط به توانایی فیزیکی بازیکنان توجه دارد، در حالی که روانشناسی و آمادگی ذهنی هم بهاندازه آمادهسازی فیزیکی مهم است. ما یک بازیکن را که ناگهان در معرض شهرت و ثروت قرار گرفته ناگهان به امان خودش رها میکنیم. نه مدیر رسانه، نه مشاور و روانشناس، نه آموزش رفتار حرفهای. در این سالها کم استعداد در فوتبال ما نبودند که بهراحتی تباه شدند چون مشورت لازم را دریافت نکردند. خلاصه اینکه لیگ قهرمانان اروپا یک الگوی تمامعیار است: از زیرساختها گرفته تا فلسفه مربیان، از رفتار بازیکنان تا مدیریت باشگاهها، هر قسمت دست به دست میدهد تا فوتبال اروپا به سطحی از جذابیت برسد که چشمها را به صفحه تلویزیون میدوزد و گرنه توپ و زمین کمابیش در همه دنیا یک چیز است.
10 صفحه اول