در حالی که تهران به دنبال چارچوبی مشخص برای گفت وگوست، واشنگتن با استراتژی ابهام هدفمند و در چارچوب یک بازی بی قاعده تلاش می کند نقش‌آفرینی بدون مسئولیت را حفظ کند

نمایشنامه آمریکایی

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​

در حالی که سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان از «نامشخص بودن زمان و مکان دور جدید مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا» خبر داد و اعلام کرد این موضوع در حال بررسی با طرف عمانی است، نشانه‌ها حاکی از ورود گفت‌وگوها به مرحله‌ای از ابهام و سکون است که تحلیل‌گران آن را نه یک وقفه ساده، بلکه بخشی از یک طراحی پیچیده دیپلماتیک ارزیابی می‌کنند.
5دور مذاکره، بی‌یک برگ سند از واشنگتن
طبق گزارشی که نور نیوز مدعی آن شده؛  تاکنون پنج دور از مذاکرات غیررسمی میان ایران و آمریکا با وساطت عمان برگزار شده، اما نکته قابل تأمل آن‌که آمریکا در هیچ‌یک از این دورها، حتی یک سند مکتوب به عنوان پیشنهاد ارائه نداده است. وزیر امور خارجه کشورمان نیز روز گذشته در سخنانی تأیید کرد: «طرف عمانی راهکارهایی برای رفع موانع مطرح کرده که در حال بررسی است.» سخنی که به‌روشنی از غیبت فعالانه واشنگتن در مقام ارائه‌دهنده طرح حکایت دارد.در واقع، آن‌گونه که پیداست، این عمان است که بار پیشبرد عملیاتی گفت‌وگوها را بر دوش گرفته و تلاش دارد خلأ دیپلماتیک طرف آمریکایی را تا حد ممکن پر کند.
همزمان با ارائه طرح روشن از سوی ایران، طرف آمریکایی راهبردی متفاوت را در پیش گرفته است. راهبردی که به‌نظر می‌رسد بر پایه اصل «ابهام ساختاری» شکل گرفته؛ یعنی حفظ نداشتن قطعیت در مذاکرات به منظور فرار از تعهد و مسئولیت‌پذیری. برخی تحلیلگران بر این باورند که آمریکا از ورود به هرگونه تعهد کتبی خودداری می‌کند تا بتواند در صورت نیاز، مسیر گفت‌وگو را به‌دلخواه خود تغییر دهد یا حتی آن را متوقف سازد، بدون آن‌که هزینه‌ای متوجه کاخ سفید شود.
تحلیل در چارچوب نظریه بازی‌ها؛ بازیگر کنش‌گر، بازیگر نامرئی
اگر رفتار دیپلماتیک ایران و آمریکا را در چارچوب نظریه بازی‌ها تحلیل کنیم، با یکی از پیچیده‌ترین اشکال بازی در روابط بین‌الملل روبه‌رو هستیم؛ بازی که با ویژگی‌های «جمع غیرصفر» تعریف می‌شود، به این معنا که نتیجه نهایی نه الزاماً برد یکی و باختِ دیگری، بلکه می‌تواند برد-برد یا باخت-باخت برای هر دو طرف باشد. در چنین ساختاری، رسیدن به یک نقطه تعادل پایدار و سودمند، منوط به تعریف قواعد مشخص، شفاف و مورد توافق دو طرف است. اما در روند گفت‌وگوهای اخیر، ایالات متحده به‌جای ورود به این ساختار شفاف، از همان ابتدا مسیر دیگری را در پیش گرفته است.آمریکا با پرهیز از ارائه هرگونه طرح مکتوب یا تعهد رسمی، عملاً از نقش یک بازیگر متعهد فاصله گرفته و با انتخاب استراتژی «ابهام راهبردی»، تلاش می‌کند قواعد بازی را ناپایدار، منعطف و قابل تغییر نگه دارد. این رویکرد باعث می‌شود که بازی به شکل «باز» و غیرقابل پیش‌بینی ادامه یابد؛ به‌گونه‌ای که واشنگتن بتواند در هر لحظه، جهت بازی را تغییر دهد، خود را از مسئولیت کنار بکشد یا حتی با انتقال بار تصمیم‌گیری به طرف مقابل، فضا را مدیریت کند. به تعبیر نظری، اینجا با یک «بازیگر نامرئی» روبه‌رو هستیم؛ بازیگری که در ظاهر در زمین حضور دارد، اما در عمل، از تعریف مرزهای تعامل و پاسخ‌گویی خودداری می‌کند.در نقطه مقابل، ایران تلاش دارد قواعد این بازی سیال را به سمت نوعی نظم دیپلماتیک سوق دهد. تهران با ارائه یک پیشنهاد مدون و ساختاریافته، در واقع تلاش کرده زمین بازی را از حالت شناور خارج و آن را به یک «بازی بسته با چارچوب مشخص» تبدیل کند؛ بازی که در آن، هر بازیگر ناگزیر است مواضع خود را روشن، تعهداتش را مشخص و نسبت به پیامدهای تصمیمات خود پاسخ‌گو باشد. این حرکت، نه‌تنها به شفافیت روند کمک می‌کند، بلکه امکان محاسبه هزینه و فایده تصمیمات را برای هر دو طرف فراهم می‌سازد و می‌تواند زمینه‌ساز دستیابی به توافقی پایدار و مسئولانه باشد.در مجموع، آنچه امروز در تعاملات دیپلماتیک تهران و واشنگتن جریان دارد، نبردی خاموش میان دو نوع بازیگری متفاوت است؛ یکی فعال، شفاف و متعهد و دیگری مبهم، متغیر و گریزان از مسئولیت.
آزمون‌گیری رایگان از تهران؛ تاکتیک بدون هزینه
در لایه‌های پنهان بازی دیپلماتیکی که میان تهران و واشنگتن جریان دارد، می‌توان نوعی بهره‌برداری هدفمند از یک موقعیت ویژه را مشاهده کرد: آزمون‌گیری بدون ورود رسمی به میدان بازی. این رویکرد، به‌ویژه در ادبیات نظریه بازی‌ها، به‌عنوان استراتژی رایج در شرایط «اطلاعات ناقص» شناخته می‌شود؛ جایی که یکی از بازیگران با پنهان نگه‌داشتن اهداف، اولویت‌ها و طرح‌های خود، عملاً توان تحلیل، پیش‌بینی و تصمیم‌گیری حریف را تضعیف می‌کند.رفتار فعلی ایالات متحده در قبال مذاکرات با ایران، شباهت قابل‌توجهی به همین الگوی رفتاری دارد. واشنگتن با خودداری از ارائه پیشنهاد مکتوب و ورود رسمی به روند گفت‌وگو، سعی می‌کند بدون آن‌که خود را متعهد به هیچ مسیر یا نتیجه‌ای کند، پاسخ‌های ایران به محرک‌های جزئی و کنترل‌شده را به‌دقت رصد و تحلیل کند. در واقع، این روند نوعی «مدل‌سازی رفتاری» است که به ایالات متحده اجازه می‌دهد از واکنش‌های ایران در مواجهه با ابهامات، خطوط قرمز تهران را شناسایی کرده و الگوی تصمیم‌سازی طرف ایرانی را در شرایط مختلف بازسازی کند.نقش واسطه‌گرانه عمان در این فرایند، عملاً به آمریکا این امکان را داده تا در حالی که در ظاهر در گفت‌وگوها حضور دارد، در عمل همچنان بیرون از میدان بایستد و داده‌های لازم را گردآوری کند. این نوع «تست‌گیری دیپلماتیک» شاید در نگاه نخست کم‌هزینه و بی‌خطر به نظر برسد، اما در واقع بخشی از یک راهبرد پیچیده برای به‌دست آوردن بیشترین اطلاعات، با کمترین تعهد ممکن است. نتیجه، سنجشی آرام و بی‌هزینه از واکنش‌های ایران است؛ بدون آن‌که واشنگتن وارد ریسک واقعی تعامل، توافق یا حتی تقابل شود.
3هدف مشخص در پس سکوت دیپلماتیک آمریکا
در نگاهی دقیق‌تر به رویکرد ایالات متحده در قبال گفت‌وگوهای غیرمستقیم با ایران، می‌توان دریافت که سکوت دیپلماتیک واشنگتن نه حاصل انفعال، بلکه بخشی از یک الگوی رفتاری حساب‌شده و هدفمند است. در این الگو، آمریکا با بهره‌گیری از مواضع مبهم و بیانیه‌های رسانه‌ای دوپهلو، کوشیده است تصویری از پویایی دیپلماتیک و تحرک در مسیر مذاکره را به نمایش بگذارد؛ تصویری که در ظاهر فعال، اما در باطن، خالی از هرگونه تعهد یا امتیاز ملموس است. این تاکتیک به واشنگتن اجازه می‌دهد تا افکار عمومی در داخل و خارج را در وضعیت انتظار نگه دارد، بی‌آن‌که الزاماً به پیش‌بردی واقعی در گفت‌وگوها تن دهد.از سوی دیگر، آمریکا با پرهیز از ارائه طرح مکتوب، عملاً خود را وارد یک بازی پرهیزکارانه کرده که در آن می‌تواند رفتار تهران را زیر نظر گرفته، واکنش‌ها را رصد کند و از مجموع این پاسخ‌ها، الگوهای احتمالی تصمیم‌سازی طرف ایرانی را استخراج نماید. این نوع رفتار، بیشتر به یک «آزمون نرم» شباهت دارد تا گفت‌وگوی رسمی؛ آزمونی که بدون ورود به میدان واقعی مذاکره، فرصت تحلیل دقیق‌تری از رویکرد ایران را برای واشنگتن فراهم می‌سازد.در نهایت، این الگوی سکوت و ابهام، آمریکا را در موقعیتی قرار داده که نه‌تنها از الزام به پاسخ‌گویی و تعهدات حقوقی می‌گریزد، بلکه امکان مانور آزادانه در سطوح مختلف تعامل را برایش مهیا می‌سازد. در چنین شرایطی، طرف آمریکایی می‌تواند در هر مرحله، قواعد بازی را به دلخواه خود بازتعریف و بدون پذیرش هیچ هزینه حقوقی یا سیاسی، مسیر گفت‌وگو را متناسب با منافع لحظه‌ای خود تنظیم کند. این جایگاه، برای واشنگتن مزیتی مضاعف به همراه دارد: باقی ماندن در قامت یک بازیگر دست بالا، بدون آن‌که پای خود را در باتلاق تعهدات رسمی فرو برده باشد.
ایران؛ در مسیر شفاف‌سازی و بازی با قواعد روشن
ایران برخلاف آمریکا که به دنبال ابهام و انعطاف‌پذیری است، تلاش می‌کند با ارائه طرح‌های روشن و مشخص، فضای مذاکرات را به سمت قواعد شفاف و قابل قبول هدایت کند. تهران آماده پذیرفتن مسئولیت‌ها و هزینه‌های سیاسی این مسیر است تا گفت‌وگویی واقعی، منطقی و نتیجه‌محور شکل بگیرد. این رویکرد، امکان ارزیابی دقیق‌تر مواضع دو طرف و رسیدن به توافقی پایدار را فراهم می‌کند و نشان‌دهنده تمایل ایران به تعامل مسئولانه و روشن در مذاکرات است.
 گفت‌وگوهای سایه یا سناریوی طراحی‌شده؟
مذاکرات ایران و آمریکا به ظاهر متوقف نشده، اما روندی که در پیش گرفته، بیشتر به یک «بازی آزمایشی» می‌ماند تا گفت‌وگویی واقعی. غیبت سند، پررنگ شدن نقش واسطه و حفظ ابهام از سوی واشنگتن، همگی نشانگر آن است که آمریکا در حال آزمودن ایران است؛ بی‌آن‌که خود وارد تعهدی مشخص شود.حال باید دید آیا تهران می‌تواند با حفظ مسیر شفاف‌سازی و مطالبه‌گری، بازی را به سمتی هدایت کند که قواعد آن روشن، مسئولیت‌ها مشخص و نتایج آن قابل پیش‌بینی باشد؟ یا آن‌که این میدان همچنان محل مانور در سایه و بازی با قواعد پنهان باقی خواهد ماند؟
10 صفحه اول