روایت دوست

این جا کلیدی هست!

نویسنده:

مترجم:


سید احمد میرزاده-شب، فرا رسیده است و پشتِ دروازه‌های شهر تنها مانده‌ای. پنداری که این در بسته را هرگز بر تو نخواهند گشود. اما «لا تَقنَطوا مِن رَحمَت ا...». اسم شب با توست. این‌جا امیدی هست.به خزانۀ پادشاه آفرینش درآمده‌ای! آنَک هزاران گنجینۀ راز با قفل‌هایی گران که بر در هر یک نهاده‌اند! پنداری که این جعبه‌های جواهر تا همیشه بر تو ناگشوده خواهد ماند؟ اما این جا کلیدی هست:بسمِ ا... الرّحمنِ الرّحیم/هست کلید درِ گنجِ حکیم
بی نام دوست، زبان در دهان نمی‌گردد. سرآغاز هر سخن نام اوست. چه بگویی چه نگویی.چه بخواهی چه نخواهی جز به نام او در هیچ راهی قدم نمی‌توانی گذاشت. تمام جاده‌های جهان به نام او آغاز می‌شوند. نام او را ببر که راه را به فرجام توانی برد:کُلُّ أمرٍ ذی بالٍ لَم یُذکَر «بسمِ ا...» فیهِ فَهُوَ أبتَرُ.
بگو «بسم ا... الرّحمنِ الرّحیم» و ببین که چگونه «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.» شیاطین را ببین که در این شب سیاه‌تر از ظلم، چگونه از شهاب ثاقب در گریزند.خداوند «تبیان کل شیء» را در کتابی فراهم نهاد: وَ لا رَطب‌ٍ وَ لا یابس‌ٍ إِلّا فِی‌ کِتاب‌ٍ مُبین‌ٍ. پس آن را به تمامی در سورۀ آغازینِ آن فشرد؛ پس آن سوره را در آیتی تابناک‌تر از الماس که در این سپهر، یکصد و چهارده بار می‌درخشد: بسمِ ا... الرّحمنِ الرّحیم.و خداوند را نام‌های نیکو بسیار است و از آن میان یکی برترین است. و تو چه می‌دانی که آن کدامین نام است. آن‌که در میان نام‌ها چون شب قدر است در میانۀ شب‌های سال! اما هشتمین پیشوای ما فرمود: «بسم ا... الرّحمنِ الرّحیم به برترین نام خدا نزدیک‌تر از سیاهی چشم به سپیدی آن است.» 
(عیون اخبار الرضا(ع)، جلد2،ص5، ح11)
10 صفحه اول