برای امام مهربانم
از آقا(ع) کم نخواه
نویسنده:
مترجم:
گوشه صحن روبهروی گنبد نشسته بودم. داشتم پیش آقا درددل میکردم که یه خانمی با لهجه قشنگ ترکی گفت: «هرچی میخوای، کم نخواه که دریای رحمته آقاجانم امام رضا(ع).» گفتم شما دعا کن اگه به شما حاجت داد، به منم نگاه کنه آقا. گفت: «بذار یه چیزی بگم تا بدونی در پیشگاه چه نور و رحمتی نشستی. من ساکن الوند هستم، نزدیک به شهر قزوین. دهه کرامت تلویزیون نشون میداد که خادمهای حرم آقا(ع) پرچم متبرکش رو میبردن شهرهای مختلف برای مردم آرزومند. اون روز دلم شکست. گفتم آخرین باری که رفتم مشهد نزدیک به 15 سال پیش بود. چی میشه آقا بطلبی منم بیام. پا شدم برای خرید رفتم بیرون. مسیر برگشت یه حاج خانم مسنی خرید کرده بود و به سختی داشت میرفت. گفتم حاج خانم مسیرتون کدوم سمته که کمکتون کنم؟ گفت فلان جا. با این که راه خونه من جای دیگه بود گفتم اتفاقا منم همونجا میرم. پلاستیکش رو ازش گرفتم و همراه شدم. به خونهاش که رسیدیم دستهاشو برد سمت آسمون و گفت ننه جان الهی که به حق حضرت زهرا(س) هرچی میخوای خدا بهت بده و زائر امام رضا(ع) بشی. تا دعا کرد، دلم یه حال عجیبی شد. انگار پیرزن داشت دعای صبحم رو در خونه خدا میبرد. رفتم خونه. چند روز بعد یکی از دوستهام زنگ زد که کانون بازنشستهها میخوان یه کاروان به مشهد ببرن، یه نفر جا داره، اسمتو بدم؟»
بچه محل امام رضا(ع)، محمود ماروسی
بچه محل امام رضا(ع)، محمود ماروسی
10 صفحه اول