ناگهان شعر

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​
مائده هاشمی
فاصله بین من و تو دم به دم کم می‌شود
دارد این ترکیب کم کم باب میلم می‌شود
ابرهای تیره را از پیش چشمت پس بزن
پلک بر هم می‎زنی و ماه درهم می‌شود
مو به موی بی سر و سامانی ام را شانه کن
سر به روی شانه ام بگذار، این هم می‌شود
خنده هایم با تو هر لحظه، ولی یک بار اگر
پلک من سنگین شود ابروی تو خم می‌شود
حرف هایت تازگی دارد فریبم می‌دهد
سرخی لب هات دارد سیب آدم می‌شود
باز صبحی دیگر آمد یک شب دیگر گذشت
باز اسباب جدایی مان فراهم می‌شود
10 صفحه اول