کودکی از پدر و مادرش شکایت کرد! 

نویسنده:

مترجم:


من درکلاس چهارم ابتدایی درس می‌خوانم اما پدر و مادرم را خیلی کمتر می‌بینم چراکه هردوی آن ها سرکار می‌روند و مادرم نیز وقتی به خانه باز می‌گردد حوصله حرف زدن با مرا هم ندارد حالا به کلانتری آمده‌ام تا آن ها را دستگیرکنید چراکه...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، کودک ۱۱ ساله در حالی که بیان می‌کرد: «خانم پلیس، من شما را در مدرسه خودمان دیدم که برای ما سخنرانی کردید و گفتید اگر مشکلی برای شما پیش آمد به پلیس ۱۱۰ زنگ بزنید یا به کلانتری بیایید!» من هم امروز پنهانی به کلانتری آمدم تا پدر و مادرم را دستگیر کنید. من تنها فرزند خانواده هستم. پدرم طلافروشی دارد و مادرم نیز در یکی از مراکز امدادی و خدماتی مشغول به کار است. به همین خاطر من همیشه در خانه تنها هستم. مادرم در سال‌های گذشته سرکار نمی‌رفت اما از 2 سال پیش در بیرون از خانه کار می‌کند و من حتی تابستان‌ها که مدرسه تعطیل است اوقاتم را به تنهایی در می‌گذرانم. البته بعضی وقت‌ها به خانه مادربزرگم می‌روم و با خاله و دایی‌هایم ساعتی بازی می‌کنم اما آن ها هم سرکار می‌روند و من تنها می‌شوم. مادرم وقتی از سرکار به خانه باز می‌گردد، چنان خسته است که حتی حوصله حرف زدن را هم ندارد. با وجود این هر چیزی که دوست داشته باشم مانند گوشی، پلی استیشن و اسباب بازی برایم می‌خرد. او مرا در مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کرده است تا خیلی زود دکتر شوم و همه نمراتم ۲۰ باشد!
ولی من دوست دارم مادرم مرا درآغوش بگیرد و برایم قصه بگوید! من هم از مدرسه و دوستانم برایش حرف بزنم ! من دوست دارم یک خواهر یا برادر داشته باشم که با او بازی کنم و برایش کتاب بخوانم اما مادرم می‌گوید: تو خودت هم اضافی هستی! مخارج زندگی و هزینه‌های تو خیلی زیاد است به همین دلیل باید در بیرون ازخانه کارکنم و پول دربیاورم تا تو نزد همکلاسی‌هایت خجالت نکشی! ولی من فقط دوست دارم مادرم درکنارم باشد حتی پلی استیشن را هم نمی‌خواهم! من هم مانند خیلی از دوستانم می خواهم با مادرم به پارک بروم و بازی کنم! به همین خاطر به کلانتری آمدم تا پلیس پدر و مادرم را دستگیر کند و به آن‌ها بگوید که نباید مرا تنها بگذارند!...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: در پی اظهارات گلایه آمیز و شکواییه های این کودک 11ساله و با راهنمایی های تجربی سرگرد احمدآبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد)درخواست این کودک در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری مورد توجه قرار گرفت و کارشناس اجتماعی با دعوت از مادر این کودک، ساعتی را با وی به گفت و گو نشست تا این که مادر تصمیم گرفت زمان بیشتری را درکنار فرزندش سپری کند. بدین ترتیب او پسرش را به آغوش کشید و درحالی که چهره او را بوسه باران می کرد از مرکز انتظامی خارج شد.
ماجرای واقعی  با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین