گفتوگوی پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب با نویسنده کتاب «ایستگاه خیابان روزولت»
خلق اثری فاخر در منطقه محروم تاریخ نگاری
نویسنده:
مترجم:
حضرت آیتا... خامنهای به تازگی پس از مطالعه کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» که روایتی از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا با استفاده از اسناد به دست آمده از سفارت است، تقریظی نگاشتهاند.
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت گفتوگویی تفصیلی با آقای محمد محبوبی، نویسنده کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت»، داشته است. آقای محبوبی که از تاریخنگاران جوان است، نبود یک «روایت ایرانی» از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا پس ۴۵ سال را یکی از انگیزههای اصلی نگارش این کتاب میداند.در ادامه بخشی از این مصاحبه را می خوانیم.
به عنوان سوال اول، میخواستم از شما بپرسم که چرا سراغ نوشتن موضوع تسخیر لانه جاسوسی رفتید؟ چه دغدغهای باعث شد این سوژه را انتخاب کنید و از نظر شما، اهمیت آن چیست؟ در این باره کمی برای ما توضیح دهید.
موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال ۵۸ یکی از مسائلی است که منابع فارسی مربوط به آن بسیار محدود است. چه منابع دست اول و چه منابع دست دوم که درواقع فرآوری منابع دست اول و تحلیل آنها را شامل میشود. منابع دست اول معمولاً شامل اسناد مراکز، خاطرات اشخاص دخیل در واقعه، مانند خاطرات گروگانها، مقامات آمریکایی و مقامات کشورهای دیگر است که در این ماجرا درگیر بودند. همچنین یادداشتهای روزانه افراد که منتشر شدهاند نیز به عنوان منابع دست اول محسوب میشوند.
بیش از ۹۵ درصد این منابع، آمریکایی هستند و ما در تولید منابع دست اول بسیار ضعیفتر هستیم. برای مثال، از ۶۶ گروگان، بیش از ۳۰ نفر کتاب خاطرات خود را از زمان آزادی (سال ۵۹ به بعد) منتشر کردهاند اما از حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ دانشجوی پیرو خط امامی که طرف دیگر واقعه بودند، تاکنون بیش از سه کتاب خاطرات منتشر نشده است. این نشاندهنده یک عدم توازن و معادله نابرابری در تولید منابع است. در مورد اسناد آزاد شده نیز، آمریکاییها، انگلیسیها و کشورهای غربی معمولاً اسناد خود را در زمانهای مختلف آزاد میکنند، در حالی که در ایران این وضعیت وجود ندارد و اسناد آزاد شده ما عمدتاً شامل اسناد آمریکایی (مانند اسناد لانه جاسوسی) است که در چندین جلد منتشر شدهاند. در کتابهای تحلیلی که از اوایل دهه ۶۰ انتشارشان شروع شد، بیشتر از زاویه دید آمریکاییها به موضوع نگریسته شده است. این ضعف باعث شده که تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸ به عنوان یک موضوع متمایز و نیازمند بررسی بیشتر مطرح شود. به عبارت دیگر، این واقعه یکی از مناطق محروم تاریخنگاری ایران به شمار میآید که به آن پرداخته نشده است. علاوه بر این، رهبر انقلاب در سخنرانیهای متعدد به این موضوع اشاره کردهاند و لحن عتابآمیز ایشان نشاندهنده ضرورت درک این مسئله توسط مراکز اسنادی و پژوهشی کشور است. با این حال، شاهد تغییر خاصی در این زمینه نیستیم. این دو عامل در کنار هم موجب شده که این موضوع به نظر من یک موضوع ضروری و قابل پژوهش باشد و نیاز به نگارش یک کتاب مستند و پژوهشی که «زاویه دید ایرانی»، جامعه ایران و حتی دولت موقت و شورای انقلاب را به تصویر بکشد، احساس شود.
در مورد علت نامگذاری کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» هم برایمان توضیح میدهید؟
«ایستگاه خیابان روزوِلت» در واقع یک ایهام به کار رفته در آن است. وجه اول این ایهام این است که ایستگاه خیابان روزوِلت که منظور ما از آن سفارت آمریکاست. مستحضر هستید که پیش از پیروزی انقلاب، خیابان مفتح فعلی که ضلع شرقی سفارت آمریکا میشود، خیابان روزوِلت بوده. ایستگاه خیابان روزوِلت در واقع یکی از کارکردهای این ساختمان، یعنی عمارت مرکزی سفارت آمریکا، به عنوان یک ایستگاه اطلاعاتی بوده که اسناد به خوبی این را به تصویر میکشد. وجه دوم این است که مسئله روابط ایران و آمریکا یک موضوع منجمد شده در تاریخ نیست. این یک مسئلهای نیست که ما از آن عبور کردهایم و تمام شده باشد، بلکه یک مسئله جاری است. همین الان هم روابط ایران و آمریکا به نوعی به تسخیر سفارت آمریکا برمیگردد. در این جا، وجه دوم ایهام این است که مسئله تسخیر سفارت آمریکا موضوعی است که رجال سیاسی یا فعالان حوزه سیاسی و پژوهشگران این حوزه نمیتوانند بیتفاوت از کنارش عبور کنند. باید حتماً تعیین تکلیف بکنند و موضع خودشان را مشخص کنند. در واقع، در سفارت آمریکا باید یک توقفی داشته باشند و موضع خود را روشن کنند، چراکه این یک مسئله دنبالهدار است که مسائل جاری ما را هم درگیر خودش کرده است.
یکی از چیزهایی که راجع به تسخیر میگویند، این است که خب همه سفارتخانهها جمعآوری اطلاعات میکنند، همه سفارتخانهها ایستگاه اطلاعاتی دارند. چرا سفارت آمریکا، چرا مثلاً سفارت شوروی نه؟ چرا اصلاً ۵۸، چرا سفارت آمریکا موضوعیت پیدا کرد؟ تفاوت سفارت آمریکا با سفارتهای دیگر چه بود؟ چرا آن جا را بچهها رفتند، گرفتند و مگر صرف جمعآوری اطلاعات کار بقیه سفارتها نیست؟ سفارت آمریکا چه کار خاصی انجام میداد؟
این سؤال خوبی است چون یک شبهه زنده است. ببینید، یکی از چیزهایی که ما در روایت آمریکاییها یا روایت دولت آمریکا از این واقعه داریم، این است که تسخیر سفارت در واکنش به جمعآوری اطلاعات بود، یعنی در آن زمان، برخی از دانشجویان پیرو خط امام به نقل از دولت موقت هم این را در خاطراتشان میگفتند. دولت موقت میگفت که شما اطلاع ندارید وگرنه این کاری که در سفارت آمریکا دارد صورت میگیرد، یک اتفاق مرسوم است؛ حتی ما، یعنی ایران هم در کشورهای مختلف جهان همین کار را میکند؛ یعنی جمعآوری اطلاعات در حوزه مأموریت خودش. اما آن چیزی که ما تلاش کردیم در کتاب نشان بدهیم و اسناد هم به خوبی این را نشان میدهد، این است که سفارت آمریکا در تهران اکتفا نمیکرد به جمعآوری اطلاعات در حوزه مأموریت،بلکه بسیار فراتر از آن، یعنی در واقع کارکرد اصلیاش عملیات در حوزه مأموریت بود؛ یعنی مداخله در امور داخلی ایران از طریق سفارتخانه. ما در بخشهای قبل از تسخیر این را توضیح دادیم که به چه شیوهای بوده، حتی با تزریق پول و سرمایه زیاد، دلارهای زیادی در گروههای سیاسی این اتفاق صورت میگرفت. تمایز سفارت آمریکا در این مقطع با سفارتخانه کشورهای دیگر و حتی سفارت ایران در کشورهای دیگر این است که صرفاً جمعآوری اطلاعات نمیکرد، بلکه عملیات انجام میداد و مداخله در امور داخلی میکرد. این کار از نظر همه قوانین بینالمللی مردود است و تعبیری که جامعه ایران آن زمان درباره لانه جاسوسی گذاشت، ناظر به همین قسمت قضیه باید ترجمه شود.
آیا درباره مداخله و توطئه سفارت آمریکا سندی در ذهنتان هست که در کتاب هم آمده باشد و بشود به آن اشاره کرد؟
یکی از اسنادی که این مسئله یا این عملیات در حوزه مأموریت سفارت آمریکا را به خوبی توضیح میدهد، سندی است که به نظر من شاید یکی از مهمترین اسنادی باشد که دانشجوها منتشر کردند. این سند به تاریخ ۷ آبان ۵۸، یعنی تقریباً یک هفته قبل از تسخیر سفارت آمریکا، نوشته شده است. رئیس ایستگاه سیآیای در تهران، آقای تام آهرن، گزارشی مینویسد که گزارش عملکرد سهماهه مجموعه خودش به رئیس سازمان سیآیای، آقای استنسفیلد ترنر است. این گزارش خیلی مهم است و ابعاد مختلف فعالیتهای عملیاتی ایستگاه سیآیای در تهران را توضیح میدهد، یعنی فعالیتهای مختلف، از جمله فعالیتهایی که روی گروههای سیاسی و ائتلافسازی انجام میدادند، برای روی کار آوردن یک دولت همسو و تزریق پول برای این کار، یعنی سرمایههای کلانی برای این کار مصرف میکردند. در کنار آن، فعالیتهایی که در کردستان انجام میدادند و زمینهسازی برای سازمان دهی و آرایش دادن به نظامیان برای یک عملیاتی که در آن مقطع زمانی، سند نگاشته شده، هنوز آمادگی وجود نداشت و به یکی دو ماه آینده موکول میشود. ما تعبیر کودتا داریم؛ یعنی فهم ما از این عملیات، عملیات کودتاست. همه اینها یک مجموعه اتفاقاتی است که خارج از مأموریت رسمی نمایندگیهای سیاسی در دول خارجی انجام میشود.
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت گفتوگویی تفصیلی با آقای محمد محبوبی، نویسنده کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت»، داشته است. آقای محبوبی که از تاریخنگاران جوان است، نبود یک «روایت ایرانی» از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا پس ۴۵ سال را یکی از انگیزههای اصلی نگارش این کتاب میداند.در ادامه بخشی از این مصاحبه را می خوانیم.
به عنوان سوال اول، میخواستم از شما بپرسم که چرا سراغ نوشتن موضوع تسخیر لانه جاسوسی رفتید؟ چه دغدغهای باعث شد این سوژه را انتخاب کنید و از نظر شما، اهمیت آن چیست؟ در این باره کمی برای ما توضیح دهید.
موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال ۵۸ یکی از مسائلی است که منابع فارسی مربوط به آن بسیار محدود است. چه منابع دست اول و چه منابع دست دوم که درواقع فرآوری منابع دست اول و تحلیل آنها را شامل میشود. منابع دست اول معمولاً شامل اسناد مراکز، خاطرات اشخاص دخیل در واقعه، مانند خاطرات گروگانها، مقامات آمریکایی و مقامات کشورهای دیگر است که در این ماجرا درگیر بودند. همچنین یادداشتهای روزانه افراد که منتشر شدهاند نیز به عنوان منابع دست اول محسوب میشوند.
بیش از ۹۵ درصد این منابع، آمریکایی هستند و ما در تولید منابع دست اول بسیار ضعیفتر هستیم. برای مثال، از ۶۶ گروگان، بیش از ۳۰ نفر کتاب خاطرات خود را از زمان آزادی (سال ۵۹ به بعد) منتشر کردهاند اما از حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ دانشجوی پیرو خط امامی که طرف دیگر واقعه بودند، تاکنون بیش از سه کتاب خاطرات منتشر نشده است. این نشاندهنده یک عدم توازن و معادله نابرابری در تولید منابع است. در مورد اسناد آزاد شده نیز، آمریکاییها، انگلیسیها و کشورهای غربی معمولاً اسناد خود را در زمانهای مختلف آزاد میکنند، در حالی که در ایران این وضعیت وجود ندارد و اسناد آزاد شده ما عمدتاً شامل اسناد آمریکایی (مانند اسناد لانه جاسوسی) است که در چندین جلد منتشر شدهاند. در کتابهای تحلیلی که از اوایل دهه ۶۰ انتشارشان شروع شد، بیشتر از زاویه دید آمریکاییها به موضوع نگریسته شده است. این ضعف باعث شده که تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۸ به عنوان یک موضوع متمایز و نیازمند بررسی بیشتر مطرح شود. به عبارت دیگر، این واقعه یکی از مناطق محروم تاریخنگاری ایران به شمار میآید که به آن پرداخته نشده است. علاوه بر این، رهبر انقلاب در سخنرانیهای متعدد به این موضوع اشاره کردهاند و لحن عتابآمیز ایشان نشاندهنده ضرورت درک این مسئله توسط مراکز اسنادی و پژوهشی کشور است. با این حال، شاهد تغییر خاصی در این زمینه نیستیم. این دو عامل در کنار هم موجب شده که این موضوع به نظر من یک موضوع ضروری و قابل پژوهش باشد و نیاز به نگارش یک کتاب مستند و پژوهشی که «زاویه دید ایرانی»، جامعه ایران و حتی دولت موقت و شورای انقلاب را به تصویر بکشد، احساس شود.
در مورد علت نامگذاری کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» هم برایمان توضیح میدهید؟
«ایستگاه خیابان روزوِلت» در واقع یک ایهام به کار رفته در آن است. وجه اول این ایهام این است که ایستگاه خیابان روزوِلت که منظور ما از آن سفارت آمریکاست. مستحضر هستید که پیش از پیروزی انقلاب، خیابان مفتح فعلی که ضلع شرقی سفارت آمریکا میشود، خیابان روزوِلت بوده. ایستگاه خیابان روزوِلت در واقع یکی از کارکردهای این ساختمان، یعنی عمارت مرکزی سفارت آمریکا، به عنوان یک ایستگاه اطلاعاتی بوده که اسناد به خوبی این را به تصویر میکشد. وجه دوم این است که مسئله روابط ایران و آمریکا یک موضوع منجمد شده در تاریخ نیست. این یک مسئلهای نیست که ما از آن عبور کردهایم و تمام شده باشد، بلکه یک مسئله جاری است. همین الان هم روابط ایران و آمریکا به نوعی به تسخیر سفارت آمریکا برمیگردد. در این جا، وجه دوم ایهام این است که مسئله تسخیر سفارت آمریکا موضوعی است که رجال سیاسی یا فعالان حوزه سیاسی و پژوهشگران این حوزه نمیتوانند بیتفاوت از کنارش عبور کنند. باید حتماً تعیین تکلیف بکنند و موضع خودشان را مشخص کنند. در واقع، در سفارت آمریکا باید یک توقفی داشته باشند و موضع خود را روشن کنند، چراکه این یک مسئله دنبالهدار است که مسائل جاری ما را هم درگیر خودش کرده است.
یکی از چیزهایی که راجع به تسخیر میگویند، این است که خب همه سفارتخانهها جمعآوری اطلاعات میکنند، همه سفارتخانهها ایستگاه اطلاعاتی دارند. چرا سفارت آمریکا، چرا مثلاً سفارت شوروی نه؟ چرا اصلاً ۵۸، چرا سفارت آمریکا موضوعیت پیدا کرد؟ تفاوت سفارت آمریکا با سفارتهای دیگر چه بود؟ چرا آن جا را بچهها رفتند، گرفتند و مگر صرف جمعآوری اطلاعات کار بقیه سفارتها نیست؟ سفارت آمریکا چه کار خاصی انجام میداد؟
این سؤال خوبی است چون یک شبهه زنده است. ببینید، یکی از چیزهایی که ما در روایت آمریکاییها یا روایت دولت آمریکا از این واقعه داریم، این است که تسخیر سفارت در واکنش به جمعآوری اطلاعات بود، یعنی در آن زمان، برخی از دانشجویان پیرو خط امام به نقل از دولت موقت هم این را در خاطراتشان میگفتند. دولت موقت میگفت که شما اطلاع ندارید وگرنه این کاری که در سفارت آمریکا دارد صورت میگیرد، یک اتفاق مرسوم است؛ حتی ما، یعنی ایران هم در کشورهای مختلف جهان همین کار را میکند؛ یعنی جمعآوری اطلاعات در حوزه مأموریت خودش. اما آن چیزی که ما تلاش کردیم در کتاب نشان بدهیم و اسناد هم به خوبی این را نشان میدهد، این است که سفارت آمریکا در تهران اکتفا نمیکرد به جمعآوری اطلاعات در حوزه مأموریت،بلکه بسیار فراتر از آن، یعنی در واقع کارکرد اصلیاش عملیات در حوزه مأموریت بود؛ یعنی مداخله در امور داخلی ایران از طریق سفارتخانه. ما در بخشهای قبل از تسخیر این را توضیح دادیم که به چه شیوهای بوده، حتی با تزریق پول و سرمایه زیاد، دلارهای زیادی در گروههای سیاسی این اتفاق صورت میگرفت. تمایز سفارت آمریکا در این مقطع با سفارتخانه کشورهای دیگر و حتی سفارت ایران در کشورهای دیگر این است که صرفاً جمعآوری اطلاعات نمیکرد، بلکه عملیات انجام میداد و مداخله در امور داخلی میکرد. این کار از نظر همه قوانین بینالمللی مردود است و تعبیری که جامعه ایران آن زمان درباره لانه جاسوسی گذاشت، ناظر به همین قسمت قضیه باید ترجمه شود.
آیا درباره مداخله و توطئه سفارت آمریکا سندی در ذهنتان هست که در کتاب هم آمده باشد و بشود به آن اشاره کرد؟
یکی از اسنادی که این مسئله یا این عملیات در حوزه مأموریت سفارت آمریکا را به خوبی توضیح میدهد، سندی است که به نظر من شاید یکی از مهمترین اسنادی باشد که دانشجوها منتشر کردند. این سند به تاریخ ۷ آبان ۵۸، یعنی تقریباً یک هفته قبل از تسخیر سفارت آمریکا، نوشته شده است. رئیس ایستگاه سیآیای در تهران، آقای تام آهرن، گزارشی مینویسد که گزارش عملکرد سهماهه مجموعه خودش به رئیس سازمان سیآیای، آقای استنسفیلد ترنر است. این گزارش خیلی مهم است و ابعاد مختلف فعالیتهای عملیاتی ایستگاه سیآیای در تهران را توضیح میدهد، یعنی فعالیتهای مختلف، از جمله فعالیتهایی که روی گروههای سیاسی و ائتلافسازی انجام میدادند، برای روی کار آوردن یک دولت همسو و تزریق پول برای این کار، یعنی سرمایههای کلانی برای این کار مصرف میکردند. در کنار آن، فعالیتهایی که در کردستان انجام میدادند و زمینهسازی برای سازمان دهی و آرایش دادن به نظامیان برای یک عملیاتی که در آن مقطع زمانی، سند نگاشته شده، هنوز آمادگی وجود نداشت و به یکی دو ماه آینده موکول میشود. ما تعبیر کودتا داریم؛ یعنی فهم ما از این عملیات، عملیات کودتاست. همه اینها یک مجموعه اتفاقاتی است که خارج از مأموریت رسمی نمایندگیهای سیاسی در دول خارجی انجام میشود.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین