راننده‌ای به نام توماس با سرعت 180 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت بود. پلیس او را متوقف کرد و از او خواست گواهی نامه و مدارک ماشین را تحویل بدهد. راننده گفت: «من که گواهی نامه ندارم، ماشین هم مال من نیست که مدارکش رو بهتون بدم. من صاحب ماشین رو کشتم و جسدش رو توی صندوق عقب گذاشتم. الانم می‌خواستم از مرز دانمارک خارج بشم که من رو گرفتین.» افسر جوان که تعجب کرده بود، همه چیز را مو به مو به مافوقش گفت. افسر ارشد خودش را سریع رساند. توماس گواهی نامه و مدارک ماشین را خیلی محترمانه به افسر ارشد تحویل داد. افسر در صندوق عقب را باز کرد و دید هیچ جنازه‌ای آن جا نیست. با عصبانیت به راننده گفت: «پس این افسر ما چی می‌گفت؟» راننده گفت: «چه می‌دونم؟ لابد بعدش هم می‌خواد ادعا کنه من با 180 تا سرعت داشتم رانندگی می‌کردم.»