تفسیر متفاوتی از اراده

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​مرد جوانی هر روز از کنار تپه‌ای عبور می‌کرد که سنگ بزرگی راه را بسته بود. همه می‌گفتند: «این سنگ جا‌به‌جا نمی‌شود، بی‌فایده است.» اما یک روز مرد ایستاد، دستش را روی سنگ گذاشت و با تمام قدرت فشار داد. سنگ، حتی ذره‌ای تکان نخورد. عابران خندیدند. فردا، دوباره آمد، ماه‌ها گذشت؛ عضلاتش قوی‌تر شد، خیال جا زدن نکرد. اما بازهم تلاشش فایده‌ای نداشت، پس به‌جای هل دادن، دقت کرد؛ دور سنگ را گشت. ناگهان خاری را دید که ریشه‌اش زیر سنگ رفته بود. آرام خار را کشید، ریشه را برید، صدای ترک خوردن سنگ بلند شد و آرام، به کناری افتاد. مسیر باز شد. پیرمردی که در حال تماشای ماجرا بود، گفت:‌ «خیال کردی اراده یعنی فقط زور زدن؟ گاهی اراده یعنی دیدن جایی که دیگران نمی‌بینند، ادامه دادن وقتی هیچ‌کس باور ندارد و یاد گرفتن راهی تازه.»
10 صفحه آخر