موبایل قدیمی 

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​فردریک بکمن، نیویورک‌تایمز| در کافه‌ای خلوت، پیرمردی داشت با موبایل قدیمی‌اش بازی می‌کرد. صفحه‌اش کوچک بود و دکمه‌های فشاری سفتی داشت. دختر پیشخدمتی که قهوه‌اش را برایش آورده بود، به شوخی گفت: «شما هنوز این مدل‌ها را استفاده می‌کنید»؟ پیرمرد لبخند زد. موبایل به‌ظاهر قدیمی بود، نه هوشمند بود و نه صفحه بزرگی داشت. فقط یک یادآوری کوچک در صفحه اصلی‌اش روشن بود؛ نوشته‌ای کوتاه: «امروز تولد الیزاست». پیرمرد آرام گفت: «این موبایل را وقتی خریدم که او هنوز بود؛ اولین و آخرین تماسش با من با همین موبایل بود». مکث کرد و ادامه داد: «وقتی صفحه را روشن می‌کنم و یادداشت را می‌بینم، انگار صدایش زنده می‌شود. انگار هنوز اینجا کنارم است». دختر پیشخدمت چیزی نگفت. رفت که قهوه دیگری بیاورد، اما چیزی در نگاهش تغییر کرده بود.
10 صفحه اول