درسی بزرگ از نهمین شکست

نهمین پرواز آزمایشی استارشیپ، موشک غول‌پیکر چندبارمصرف اسپیس‌ایکس برای سفر به ماه و مریخ، شکست خورد، اما ایلان ماسک و بسیاری از رسانه‌های آمریکایی  آن را «پیشرفت بزرگ» می دانند؛ اتفاقی که اگر در دیگر کشورها می‌افتاد، با تیترهایی از جنس تمسخر روبه‌رو می‌شد!

نویسنده: فاطمه ملک زاده

مترجم:


 موشک غول‌پیکر استارشیپ، ساخته شرکت اسپیس‌ایکس، برای نهمین‌بار از پایگاه استاربیس در تگزاس به فضا پرتاب شد. هدف از این مأموریت، شبیه‌سازی یک پرواز کامل به مدار زمین، و سپس بازگرداندن هر دو مرحله موشک به زمین بود. مرحله اول (بوستر Super Heavy) و مرحله دوم با موفقیت از هم جدا شدند و مرحله دوم حتی به فضا رسید و موتورها را به‌درستی خاموش کرد. اما در ادامه، هر دو بخش پیش از آن که به اهداف نهایی خود دست یابند، از بین رفتند.
​​​​​​​
اگر بخواهیم به‌زبان ساده بگوییم، استارشیپ باز هم منفجر شد. اما نه در رسانه‌های آمریکایی، نه در گفت‌وگوهای فنی مهندسان اسپیس‌ایکس، و نه در پست‌های ایلان ماسک، هیچ‌کس این کلمه را به‌کار نبرد. برعکس، این یک «گام بلند به‌سوی آینده» معرفی شد. این دقیقاً همان نکته‌ای است که تحلیل این واقعه را برای ما در ایران، و البته بسیاری از کشورها، مهم می‌کند.
پروژه استارشیپ (Starship) بلندپروازانه‌ترین تلاش شرکت اسپیس‌ایکس و ایلان ماسک برای ساخت یک موشک تمام‌عیار بین‌سیاره‌ای است. این سیستم پرتاب سنگین، متشکل از دو بخش اصلی است: بوسترSuper Heavy  به عنوان مرحله اول، و فضاپیمای Starship  به عنوان مرحله دوم. هر دو بخش به‌طور کامل برای استفاده مجدد طراحی شده‌اند؛ هدفی که اگر محقق شود، هزینه‌های سفر به مدار زمین، ماه و حتی مریخ را به شکل چشمگیری کاهش خواهد داد.
استارشیپ با ارتفاعی نزدیک به ۱۲۰ متر، تاکنون بزرگ‌ترین و قدرتمندترین موشک ساخته‌شده در تاریخ بشر است؛ قدرت رانشی آن به بیش از ۱۶ میلیون پوند تراست می‌رسد که تقریباً دو برابر موشک ساترن ۵ (مورد استفاده در برنامه آپولو) است. با چنین ظرفیتی، استارشیپ می‌تواند تا ۱۵۰ تن بار به مدار نزدیک زمین حمل کند.
سابقه پروازها و شکست‌های آزمایشی
تا به امروز، ۹ پرواز آزمایشی برای سیستم استارشیپ انجام شده که بیشتر آن‌ها یا به انفجار انجامیده‌اند یا به بازگشت کنترل‌شده منتهی نشده‌اند. 5 پرواز اول بین سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ تنها مرحله دوم را آزمایش کردند. در اغلب این پروازها، فرود کنترل‌شده با مشکل مواجه شد و استارشیپ هنگام بازگشت به زمین منفجر شد.
با شروع تست‌های کامل شامل مرحله اول Super Heavy، از آوریل ۲۰۲۳، 9 پرتاب انجام شده است:
پرواز اول : انفجار پس از پرتاب به دلیل نقص در جداسازی دو مرحله.
پرواز دوم : جداسازی موفق، اما انفجار هر دو بخش به‌دلیل نقص فنی در سوخت‌رسانی و سامانه کنترل.
پرواز سوم : مرحله دوم به فضا رسید اما بازگشت آن با خطا همراه شد؛ داده‌های مفیدی جمع‌آوری شد.
پرواز چهارم : عملکرد پایدارتر، اما فرود بوستر ناموفق بود؛ مرحله دوم نیز کنترل‌نشده وارد جو شد.
پرواز پنجم : اسپیس‌ایکس برای نخستین بار توانست بوستر سوپرهوی را با موفقیت در محل پرتاب بازیابی کند. مرحله دوم نیز تا ارتفاع ۲۱۲ کیلومتری اوج گرفت و با موفقیت در اقیانوس فرود آمد، اما چند ثانیه بعد منفجر شد.
پرواز ششم : موشک استارشیپ با موفقیت به مدار نیمه‌مداری رسید و به‌مدت ۶۵ دقیقه پرواز کرد، اما سوپرهوی طبق انتظار به‌وسیله بازوهای مکانیکی مهار نشد و به‌جای آن در خلیج مکزیک فرود آمد. با این حال، پرواز دستاوردهایی چون روشن‌سازی مجدد موتور و آزمایش سپر حرارتی را رقم زد.
پرواز هفتم : در نخستین پرتاب آزمایشی استارشیپ در سال ۲۰۲۵، بوستر سوپرهوی با موفقیت در محل پرتاب مهار شد؛ اما مرحله فوقانی موشک پس از جدایی و آغاز مانور صعود، دچار ناهنجاری شد و ارتباطش با مرکز کنترل قطع شد. در نهایت، استارشیپ پیش از تکمیل مأموریت دچار انفجار غیرمنتظره شد و از بین رفت.
پرواز هشتم : اسپیس‌ایکس موفق شد بوستر سوپرهوی را برای سومین بار مهار کند، اما مرحله فوقانی کنترل ارتفاع را از دست داد، شروع به چرخش کرد و منفجر شد. علت اصلی شکست، از بین رفتن پایداری در مانور مرحله فوقانی و قطع ارتباط آن با زمین اعلام شد. هدف استقرار محموله در فضا نیز محقق نشد.
تفاوت روایت در شکست: ما تمسخر می‌شویم، آن‌ها تشویق!
تصور کنید اگر همین حادثه در ایران یا حتی چین و روسیه رخ داده بود. اگر مثلاً پرتابگر ماهواره‌بر ایرانی یا موشک فضایی چینی در نهمین تلاش خود باز هم نابود می‌شد، رسانه‌های غربی چه می‌کردند؟ تیترهای آشنا پیش چشم‌مان می‌آیند: «موشک ایرانی در آسمان سوخت»، «دستاوردی که باز هم ناکام ماند»، «موشک‌هایی که به فضا نرسیدند». در فضای مجازی نیز لشگر کاربران وابسته به خارجی‌ها یا ساده‌دلان داخلی، با همان الگوهای فکری غربی، شروع به تمسخر می‌کردند. هشتگ‌هایی چون #ناتوانی، #نمایشی_دیگر و #فضای_خیالی می‌توانستند ترند شوند. در مقابل، ایلان ماسک تنها چند دقیقه بعد از انفجار موشکش، در پستی نوشت: «ما کلی چیز یاد گرفتیم و داده‌های فوق‌العاده‌ای جمع کردیم. این یک گام بزرگ است!» و رسانه‌ها هم در یک هماهنگی مثال‌زدنی، از «پیشرفت» و «دستاوردهای فنی» سخن گفتند. انگار نه انگار موشکی که قرار بود به ماه و مریخ برود، برای نهمین بار نتوانست تا پایان مأموریت دوام بیاورد.
استادان شکست‌سازی برای پیروزی
این جاست که باید اعتراف کنیم: آمریکایی‌ها استاد ساختن پیروزی از دل شکست‌اند. آن‌ها ساختار رسانه‌ای و روانی جامعه خود را طوری تربیت کرده‌اند که شکست‌های بزرگ علمی و فناورانه را نه‌تنها تاب می‌آورد، بلکه آن‌ها را به سنگ‌بنای موفقیت بعدی تبدیل می‌کند. مردم‌شان عادت کرده‌اند که در مسیر رسیدن به نوآوری، انفجار و شکست اجزایی از فرایند یادگیری‌اند. این فرهنگ، آن‌ها را از استهلاک روحی و از دست دادن امید در پروژه‌های پرریسک، نجات می‌دهد.
درحالی‌که در ایران، هر شکستی - حتی در حوزه‌هایی که ذاتاً نیازمند آزمون و خطاست - بهانه‌ای برای تخریب، ناامیدی و ناکارآمد جلوه‌دادن کل سیستم می‌شود.
نگاهی به مأموریت نهم استارشیپ
اگر بخواهیم بی‌طرفانه به ماجرا نگاه کنیم، پرتاب امروز دربرگیرنده دستاوردهایی نیز بود:
-جداسازی مرحله اول و دوم موفقیت‌آمیز انجام شد.
- مرحله دوم به فضا رسید و موتورها با موفقیت خاموش شدند.
یکی از نکات مهم فنی، استفاده مجدد از یک بوستر Super Heavy بود که در پرواز قبلی هم حضور داشت.
-داده‌های جمع‌آوری‌شده از این پرواز برای تحلیل علل شکست بسیار مفید خواهد بود.
با این حال، نشت‌های ناشناخته‌ای که در مرحله حرکت مداری رخ داد، باعث کاهش فشار مخزن اصلی و درنهایت ازبین‌رفتن مرحله دوم شد. مرحله اول نیز نتوانست به زمین بازگردد و طبق گزارش اسپیس‌ایکس، فرایند کنترل فرود آن در ارتفاع بالا دچار اشکال شد.
ایلان ماسک اعلام کرده است که تا چند ماه آینده، سه پرتاب دیگر نیز در برنامه شرکت قرار دارد. او همچنان اصرار دارد که استارشیپ مسیر اصلی سفر انسان به ماه و مریخ خواهد بود. اگرچه پروژه فعلاً روی کاغذ و در حد پروازهای ناقص باقی‌مانده، اما ماسک معتقد است که با تکرار، آزمون و تصحیح، رسیدن به هدف ممکن است.
این درسی است که ما هم باید یاد بگیریم. در ساختار علمی، تکنولوژی، و حتی مدیریت پروژه‌های کلان، شکست نه نقطه پایان، بلکه نقطه شروع بازنگری و اصلاح است. اما برای آن که شکست به پیشرفت منجر شود، جامعه باید اجازه این فرایند را بدهد.
درس‌های رسانه‌ای از یک پرتاب ناموفق
نکته‌ای که نمی‌توان نادیده گرفت، هماهنگی رسانه‌ای آمریکا برای پوشش این ماجراست. از CNN گرفته تا نیویورک‌تایمز، از فوربس تا پادکست‌های مستقل، همگی در چند ساعت پس از انفجار استارشیپ، تحلیل‌هایی پر از امید و جملاتی چون «همه‌چیز طبق انتظار پیش رفت» یا «داده‌های حیاتی جمع‌آوری شد» منتشر کردند. حتی خبرگزاری‌هایی که معمولاً با ماسک سر سازگاری ندارند، این‌بار او را به عنوان ریسک‌پذیر و آینده‌نگر معرفی کردند.
در حالی‌که در ایران، تنها یک نقص در فلان پرتابگر، منجر به انتقاد گسترده، شوخی‌های تحقیرآمیز و مقایسه‌های عجیب می‌شود. رسانه‌ ما هنوز نیاموخته‌اند که در حوزه فناوری، هیچ نوآوری بدون زنجیره‌ای از شکست و تکرار متولد نمی‌شود.
آیا ما هم می‌توانیم نسخه «موفقیت از دل شکست» خودمان را داشته باشیم؟
پاسخ ساده است: بله، اما نه با تقلید ظاهری. ما باید ابتدا فرهنگ شکست علمی را بپذیریم. باید به پژوهشگران، مهندسان، و مدیران پروژه‌های فناوری، اجازه آزمون و خطا بدهیم. باید رسانه‌هایمان را تربیت کنیم که شکست را تخطئه نکنند، بلکه تبیین کنند. و باید مخاطب‌مان را آماده کنیم تا در مواجهه با خطا، دنبال فرد مقصر نباشد، بلکه دنبال علت علمی باشد.
همچنین باید از توهم شکست‌ناپذیری دست برداریم؛ آن‌چه امروز آمریکا و اسپیس‌ایکس را جلو می‌برد، نه برتری مطلق علمی، بلکه شجاعت در پذیرش خطا و توانمندی در مدیریت رسانه‌ای آن است.
موشکی که منفجر شد، اما ایده‌ای که شکست نخورد
شاید استارشیپ امروز برای نهمین‌بار نابود شده باشد، اما روایت پیرامون آن، همچنان زنده است. آمریکایی‌ها شکست را تبدیل به فرآیندی طبیعی در مسیر پیشرفت کرده‌اند. این درس بزرگ برای ماست، هم در سطح مهندسی، هم در سطح فرهنگی و رسانه‌ای.
 همان‌طور که آمریکایی‌ها هنوز پس از 9 انفجار، به پرواز دهم فکر می‌کنند، ما هم باید بلندپروازی را از شکست‌هایمان بیاموزیم، نه از موفقیت‌های دیگران تقلید کنیم.
در بسیاری از کشورها، به‌ویژه جوامع توسعه‌یافته، شکست بخشی جدایی‌ناپذیر از فرآیند پیشرفت تلقی می‌شود. اما در ایران، شکست هنوز واژه‌ای تحقیرآمیز و نابخشودنی است؛ نه فقط در سیاست یا ورزش، بلکه حتی در علم، فناوری و پروژه‌های ملی. ما هنوز یاد نگرفته‌ایم که شکست، اگر درست مدیریت شود، به‌مراتب سودمندتر از موفقیت‌های سطحی و اتفاقی است. پرسش اینجاست که چرا نمی‌توانیم از شکست‌ها بیاموزیم؟ و چطور می‌توان این نگاه را تغییر داد؟
یکی از دلایل اصلی، ذهنیت بسته و سیاست‌زده در مواجهه با پروژه‌های علمی و فناورانه است. در بسیاری از موارد، پروژه‌ها نه به عنوان فرآیندهایی علمی، بلکه به عنوان ابزارهایی برای نمایش قدرت یا دستاورد معرفی می‌شوند. چنین نگاهی، تاب تحمل آزمون‌وخطا را ندارد. وقتی پروژه‌ای شکست می‌خورد، به‌جای بررسی علل فنی، بلافاصله با هجمه رسانه‌ای، متهم‌سازی یا حتی توقف کامل بودجه‌اش روبه‌رو می‌شود.
یکی دیگر از عوامل، بی‌اعتمادی نهادینه‌شده بین افکار عمومی و نهادهای تصمیم‌گیر است. مردم ما عادت کرده‌اند که همه چیز یا باید کامل و بی‌نقص باشد، یا یک «فاجعه». چنین دوگانه‌ای جایی برای تحلیل فنی، صبر برای بهبود یا اعتماد به سازوکارهای تخصصی باقی نمی‌گذارد. نتیجه آن می‌شود که حتی مهندسان، پژوهشگران و مدیران پروژه، در صورت شکست، پیش از هر چیز به دنبال پنهان‌کاری یا توجیه می‌روند تا از هجمه افکار عمومی در امان باشند.
برای عبور از این چرخه معیوب، باید از همان نقطه‌ای آغاز کرد که آمریکایی‌ها در پروژه‌هایی مانند استارشیپ آغاز کردند: عادی‌سازی شکست در مسیر پیشرفت. رسانه‌ها باید نقش خود را از هیجان‌پراکنی و تحقیر به آموزش، تحلیل و گفت‌وگوی تخصصی تغییر دهند. مدیران نیز باید در برابر شکست‌ها شجاعت پذیرش، اصلاح و ادامه مسیر را داشته باشند. مهم‌تر از همه، ما به یک تغییر بنیادین در آموزش عمومی نیاز داریم؛ جایی که کودکان و نوجوانان بیاموزند که افتادن، بخشی از بلند شدن است.
در نهایت، شاید مهم‌ترین گام، الگوسازی از همان شکست‌هایی باشد که منجر به پیروزی شدند. روایت‌های موفق، نه با پاک‌کردن شکست‌ها، بلکه با برجسته‌کردن آن‌ها به عنوان پل‌های پیشرفت ساخته می‌شوند.
10 صفحه اول