داستانک
سقوط یک افسانه
نویسنده:
مترجم:
طی چند هزار سال درخت غول پیکر از زمین لرزهها، آتش سوزیها و خشکسالیها جان سالم به در برده بود و حالا زیبایی باشکوهی داشت، طوری که پرندگان هر روز بر شاخههایش مینشستند و او را تقدیس میکردند، عمر او با عمر کوهستانی که در آن زیسته بود قابل مقایسه بود، هزار سال فتح نشدن و مورد احترام بودن طبیعت... تا اینکه یک روز سرکارگر فریاد زد: «زودباش، اره برقیت رو روشن کن، فکر میکنی چقدر طول بکشه»؟ کارگر گفت: «فوقش ۵دقیقه!» اندرو ایی هانت
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین