توئیت عضو شورای اطلاع رسانی دولت باعث سردرگمی مردم درباره پروژه جدید وزارت راه شد
تیر هوایی از درون دولت
نویسنده: کریمی
مترجم:
در روزهایی که دولت چهاردهم تازه در حال جانگرفتن است و بیش از همیشه نیازمند انسجام درونی، هماهنگی رسانهای و ترسیم تصویری یکپارچه از تصمیمها و اقدامات خود در افکار عمومی است، اظهارنظری توئیتری از سوی محمد مهاجری، عضو شورای اطلاعرسانی دولت، موجی از پرسشها را میان ناظران رسانهای و سیاسی برانگیخته است. مهاجری در توئیتی با لحنی انتقادی نسبت به انعقاد قراردادی ۶۱ هزار میلیارد تومانی میان وزارت راهوشهرسازی و بابک زنجانی، این اقدام را «بازی با حیثیت دولت چهاردهم و شخص وزیر راه» توصیف کرده و هشدار داده است که این قرارداد میتواند به مثابه «پوست خربزهای زیر پای دولت» باشد. این در حالی است که مهاجری نه یک خبرنگار منتقد یا فعال رسانهای مستقل، بلکه یکی از اعضای رسمی و صاحبمسئولیت در شورای اطلاعرسانی دولت است؛ جایگاهی که اقتضا میکند سخنانش مبتنی بر اطلاع رسمی، درک سیاستگذاری و مصلحتسنجی رسانهای باشد، نه متکی بر کنشگری هیجانی و گمانهزنیهای غیررسمی. نکته تأملبرانگیز آنجاست که این سخنان از زبان کسی منتشر میشود که خود به سازوکارهای تصمیمسازی و اطلاعیابی در سطح عالی دولت دسترسی دارد. اگر قرارداد مزبور حاوی ابهاماتی است یا نشانههایی از بازگشت چهرههای مسئلهدار اقتصادی به عرصه رسمی دارد، انتظار میرود اعضای شورای اطلاعرسانی با رویکردی سنجیده و از درون ساختار دولت، هشدارهای لازم را ارائه دهند، نه این که در قامت یک اپوزیسیون مجازی، هویت دولت را زیر سوال ببرند و فضای رسانهای را به التهاب بیدلیل دچار کنند. این ماجرا، ورای خود پرونده بابک زنجانی، نشانهای نگرانکننده از وضعیت آشفته تیم رسانهای دولت چهاردهم است. وقتی عضوی از حلقه اطلاعرسانی دولت به جای ایفای نقش هماهنگساز و تبیینگر، خود به یکی از منابع تولید تردید و بیاعتمادی بدل میشود، باید پذیرفت که نه از «سیاستگذاری رسانهای» خبری هست و نه از «خط خبری واحد». آنچه امروز بیش از هر چیز برای دولت ضرورت دارد، بازتعریف نقشها، مرزبندی میان کنشگری رسانهای و مسئولیت نهادی و استقرار یک نظام پاسخگویی و اقناع مؤثر در بدنه اطلاعرسانی دولت است. در غیر این صورت، هر توئیت ناهماهنگ میتواند سرمایه اجتماعی دولت را به بازی بگیرد و هر سکوت در قبال این آشفتگی، امضای رسمی بر ناکارآمدی ارتباطی کابینه خواهد بود.
از همه تأسفبارتر، جمله پایانی مهاجری در همان توئیت است؛ آن جا که مینویسد: «این را نوشتم تا بماند یادگار». این عبارت نهتنها بوی هشدار دلسوزانه نمیدهد، بلکه بیشتر شبیه نوعی پیشنویس برای ثبت یک شکست از پیشفرضشده است. اینگونه موضعگیریها، نه تنها بذر بیاعتمادی در افکار عمومی میکارد، بلکه از آن مهمتر، آشکار میسازد که برخی اعضای بدنه اطلاعرسانی دولت، حتی در صورت موفقیت احتمالی این پروژه در آینده نیز، دل در گرو آن نخواهند داشت. چرا که کنش رسانهای آنان نه از جنس تعهد به دولت و مردم، بلکه مبتنی بر رقابتهای شخصی، ژستهای اپوزیسیونی و ثبت یادگاریهایی برای تسویهحسابهای سیاسی است.
این توئیت در نهایت به ما یادآور میشود که دولتها، نه فقط در میدان تصمیمسازی، بلکه در میدان روایتسازی هم میتوانند ببازند و چه باختی بدتر از آن که تریبوندار رسمی، طبل شکست را پیش از آغاز به صدا درآورد.
10 صفحه آخر
پربازدیدترین اخبار
اخبار روز
مطالب برگزیده
اخبار برگزیده