رفیق گل‌آقا؛ شاعری با زبانِ شسته‌رُفته

به‌مناسبت سالروز درگذشت عمران صلاحی، شاعر و طنزپرداز برجسته معاصر از زندگی، آشنایی‌اش با کیومرث صابری و ویژگی‌های اشعارش نوشته‌ایم

هجده‌سال از درگذشت شاعر طناز و نازک‌طبع معاصر، عمران صلاحی می‌گذرد؛ شاعری که خودش را این‌طور معرفی می‌کرد: «نامم عمران است و فامیلم صلاحی. نام کوچکم را عمویم، مراد انتخاب کرده است؛ از قرآن و سوره آل‌عمران. ترک‌ها به من می‌گویند عیمران و فارس‌ها گاهی با کسره و اکثراً با ضمه صدایم می‌کنند. ناشران و مترجمان گاهی گیج می‌مانند که نامم را به لاتین با E بنویسند یا با O. هرکس هرطوری دوست دارد بنویسد و بخواند». اگرچه عمران صلاحی بیشتر به واسطه رفاقت و همکاری‌اش با کیومرث صابری(گل‌آقا) به‌عنوان یک طنزپرداز شناخته می‌شود، اما نباید شعرهای او با مضامین اجتماعی و عاشقانه و نیز پژوهش‌های ادبی‌اش را از یاد برد. «طنزآوران امروز ایران»، «قطاری در مه»، «حالا حکایت ماست»، «ایستگاه بین راه»، «آی نسیم سحری»، «گریه در آب» و «طنز سعدی در گلستان و بوستان» ازجمله کتاب‌های عمران صلاحی است. در آستانه 11 آبان، سالروز درگذشت این شاعر معاصر به مرور نکاتی از زندگی و آثار او پرداخته‌ایم.

نویسنده:  الهه آرانیان

مترجم:



کاردانیِ مترجمی انگلیسی و استخدام در رادیو و تلویزیون
قدیمی‌ترین متن و نوشته‌ عمران صلاحی متعلق به سال 1337 است؛ زمانی که او 12 سال داشت، ماجرای غم‌انگیز از دنیا رفتن خواهر کوچکش، پروین را نوشته بود. عمران در 15سالگی به همراه خانواده از تبریز به تهران و محله جوادیه رفت. او در دانشگاه تهران در مقطع کاردانی رشته مترجمی زبان انگلیسی درس خواند و بعد با همین مدرک در بخش اداری سازمان رادیو و تلویزیون استخدام شد. به گفته عمران صلاحی در زندگی نامه خودنوشتش به نام «سوء پیشینه»، دبیر فاضل ادبیات فارسی در دبیرستان به نام سید عبدالعظیم فیاض، مشوق او در شعر و شاعری بوده‌ است. اولین شعر عمران صلاحی در پاییز سال 1340 در مجله اطلاعات کودکان به چاپ رسید. شعری در قالب مثنوی که این‌طور آغاز می‌شد: «باد پاییزی بریزد برگ گل/ بلبلان آزرده‌اند از مرگ گل».
روزنامه توفیق، واسطه آشنایی صلاحی با گل‌آقا
سال 1345، سال آشنایی عمران صلاحی با بزرگان ادبیات و طنز بود. در این سال اولین شعر طنز او در مجله توفیق منتشر شد؛ شعری که پای عمران را به تحریریه روزنامه توفیق باز کرد. او درباره این تجربه جدید می‌نویسد: «سال ۴۵ در زندگی هنری من نقطه عطفی بود. سرودن شعر نو به فارسی و ترکی، همکاری با توفیق و آشنایی با پرویز شاپور. در توفیق با خیلی‌ها آشنا شدم: مرتضی فرجیان، ناصر اجتهادی، کیومرث صابری،  محمد حاجی حسینی، محمد خرمشاهی، غلامعلی لقایی، ابوتراب جلی، ابوالقاسم حالت، منوچهر احترامی و...». از همان سال 1345 که عمران صلاحی در روزنامه توفیق با کیومرث صابری آشنا شد، رفاقتشان پا گرفت و تا آخر عمرِ گل‌آقا ادامه یافت. صلاحی درباره همکاری‌اش با کیومرث صابری در مجله گل‌آقا این‌طور گفته ‌است: «وقتی مجله گل‌آقا تاسیس شد من به دلیل مشغله زیاد و علل دیگر از آغاز نتوانستم با آن‌ها همکاری کنم، ولی صابری با کمک فرجیان که سردبیر گل‌آقا بود و از دوستان توفیقی ما بود و سال‌های سال با هم کار کردیم، توانست خیلی از بچه‌های توفیق را جذب گل‌آقا کند و همان سنت طنز توفیق را ادامه دهد. از سال ۷۵ که من بازنشسته شدم، معمارزاده به جای فرجیان سردبیر گل‌آقا شد و من هم در گل‌آقا مستقر شدم و با آن‌ها همکاری کردم، اما چون بیشتر به ماهنامه گل‌آقا علاقه داشتم در آن‌جا می‌نوشتم و با هفته‌نامه کار نمی‌کردم. از من درخواست کردند در هفته‌نامه گل‌آقا همان چیزهایی را که در توفیق می‌نوشتم، بنویسم. من به آن‌ها گفتم که در آن زمان 20-19 سال داشتم، ولی حالا بالای ۵۰ هستم و به آن صورت نمی‌توانم بنویسم. در نتیجه این شد که در ماهنامه فعالیت کردم».
عاشقانه‌های ساده، اما پرمعنای عمران
​​​​​​​از خلاقیت عمران صلاحی در طنزپردازی و طبع‌آزمایی او در قالب‌های متنوع طنز که بگذریم، می‌رسیم به اشعار اجتماعی و عاشقانه او. صلاحی در اشعار غیرطنز خود هم با زبانی ساده و روان با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند. ساده‌نویسی از ویژگی‌های شعر اوست. اگر بخواهیم عمران صلاحی را در دو کفه ترازوی «معنا» و «زبان» بسنجیم، کفه معنا سنگین‌تر است. بخش عمده‌ای از اشعار عمران صلاحی را عاشقانه‌های او در برمی‌گیرد؛ این عاشقانه‌ها از قالب‌های کلاسیک مانند غزل و رباعی گرفته تا ترانه و بعدها نیمایی و سپید هم جریان دارد. عشق در شعرهای صلاحی، مختص به آثار دوران جوانی نیست و با توجه به این‌که تاریخ سرایش اشعار را زیر هر شعر ثبت کرده، این نکته قابل تایید است. صلاحی در عاشقانه‌هایش -همان‌طور که شیوه نوشتن اوست- به زبانی ساده می‌نویسد و این سادگی را در اشکال و قالب‌های گوناگون در شعرش نشان می‌دهد؛ یعنی او با وجود زبان شسته رفته‌ای که دارد، همیشه به معنای شعرش توجه دارد. به دو نمونه از اشعار عاشقانه عمران صلاحی توجه کنید: «مهربانی پرتقالی شیرین بود/ که بوی عشق می‌داد/ در برگ دست‌هایت»، «درخت را به نام برگ/ بهار را به نام گل/ ستاره را به نام نور/ کوه را به نام سنگ/ دل شکفته مرا به نام عشق/ عشق را به نام درد/ مرا به نام کوچکم صدا بزن».
 منابع:
*«سوء پیشینه»، زندگینامه خودنوشت عمران صلاحی
*مقاله پژوهشی «تحلیلی بر ساده‌نویسی در عاشقانه‌های عمران صالحی»، فصلنامه علمی-تخصصی مطالعات زبان و ادبیات غنایی
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین