رویاهایی بزرگ  در دنیایی کوچک

نویسنده:

مترجم:


می‌‌گفت: «ببین چه ساده بازی می‌‌کنند، دنیای‌‌شان چه کوچک و ساده است». گفتم: «کوچک نه، بهتر است بگوییم زلال و زیبا». گفت: «کوچک بودن که بد نیست؛ می‌‌شود در همان دنیای کوچک رویاهای بزرگ داشته باشی». گفتم: «آره، تا بچه هستیم بازی‌‌های‌‌مان بی خطر است؛ بزرگ تر که می‌‌شویم دنیای‌‌مان بزرگ می‌‌شود، رویاهای‌‌مان کوچک و بازی‌‌های‌‌مان هم خطرناک». آهی کشید و گفت: «نمی‌‌شود به آن روزها برگردیم؛ اما می‌‌شود مثل بچه‌‌ها کنجکاو باشیم؛ زلال باشیم و...» گفتم: «می‌‌شود اما خیلی سخت است، خیلی...»  
10 شماره آخر