اسارت در چرخه لذت و نفرت

از سریال‌های سطحی ترکیه‌ای و رئالیتی‌شوهای نمایش خانگی که هر هفته قول می‌دهیم دیگر سراغ‌شان نرویم تا پیج‌ بلاگرهای پرحاشیه ای که هر بار خودمان را بابت دنبال کردن محتوای سخیف‌شان سرزنش می‌کنیم چرا برخی از ما اسیر دنبال کردن چیزهایی هستیم که از آن‌ها نفرت داریم؟

نویسنده: سید مصطفی صابری  |  روزنامه‌نگار

مترجم:

 در زندگی همه‌ ما لحظاتی هست که چیزی را دنبال می‌کنیم که واقعاً دوستش نداریم؛ یک بلاگر پرحاشیه با استوری‌های سخیف، سریالی که قسمت به قسمت عصبی‌مان می‌کند یا با داستان سطحی‌اش به شعورمان توهین می‌کند؛ یا رئالیتی‌شوهایی سطحی مثل «عشق ابدی» و حتی گاهی از جنس برنامه‌هایی حول بازی مافیا، رقابت سر پخت شام و... که بعد از تماشای هر کدام‌شان به خودمان قول می‌دهیم «دیگر تمام!» اما چند روز بعد، دوباره بی‌اراده سراغ‌شان می‌رویم. یعنی می‌دانیم با تماشای محصولی به دلایلی مثل ضعف محتوا یا هر چیز دیگری وقت‌مان را هدر می‌دهیم اما به‌رغم پشیمانی دفعه قبل، دوباره ذهن‌مان آن‌قدر قلقلک می‌شود که سراغش می‌رویم و دوباره پشیمانی و این چرخه مدام ادامه دارد. این پدیده، حالا برای خودش یک اسم تخصصی هم دارد: hate following یا «دنبال کردن از سر تنفر». یعنی چیزی را تماشا یا دنبال می‌کنی فقط و فقط برای حرص خوردن، تمسخر یا حتی شاید خودآزاری! شاید بپرسید «اصلاً چرا باید چنین کاری کنیم؟»، اما کافی ا‌ست نگاهی به این روزهای شبکه‌های اجتماعی بیندازیم تا ببینیم چطور کاربران، دنبال کننده کسانی هستند که همزمان زمینه بحث و جنجال و حرص و عصبیت‌شان را فراهم می‌کنند. در این پرونده قرار است به شکلی موشکافانه همین عادت جمعی را کالبدشکافی کنیم. از بلاگرهای بحث‌برانگیز و سریال‌های ضعیف گرفته تا رئالیتی‌شوهایی که جیب و وقت و فکرمان را می‌بلعند؛ بررسی کنیم چرا اسیرشان می‌شویم، نشانه‌های این رفتار چیست، چه بلایی بر سر ما و ذائقه‌مان می‌آورد و مهم‌تر از همه، راه‌هایی برای رهایی از این چرخه‌ بی‌پایان پیدا کنیم. این پرونده تلاشی‌ است برای این‌که انتخاب‌های‌مان آگاهانه‌تر باشد و حال دل و ذهن‌مان آرام‌تر.




نیروهای پنهانی که ما را اسیر محتوای تنفرآمیز می‌کنند
هر بار که ناخواسته سمت یک بلاگرِ اعصاب‌خردکن یا سریال سطح پایین می‌رویم، جنگی درونی در ذهن‌مان شکل می‌گیرد؛ جنگی بین میلِ واقعی برای رهایی و قدرت پنهان کنجکاوی، ترس از جا ماندن و نیاز به تخلیه روانی
 
اگر کمی با دقت دور و برمان را نگاه کنیم، مثل روز روشن است که «دنبال‌کردن از روی تنفر» چیزی نیست که فقط خصلت افراد یا نسلی خاص باشد؛ حتی آدم‌هایی که سال‌ها بی‌تلویزیون یا بی‌اینستاگرام زندگی کرده‌اند هم، نمونه‌های خودشان را داشته‌اند. اما حالا با یک تفاوت بزرگ: سرعت و شدت این رفتار، به لطف فناوری و تشنه بودن روح جمعی برای بحث و جنجال، بیشتر شده است. اما چرا این‌قدر اسیر این عادت جمعی می‌شویم؟ بیایید با هم، با صداقت و بدون داوری، دلایلش را مرور کنیم:

۱. کنجکاوی و هیجان منفی
ذهن انسان به محتوا و موضوع‌هایی واکنش نشان می‌دهد که با جریان غالب فکر یا باورش منافات دارد. دقیقاً همان حس عجیب وسط جمع که دوست داری بشنوی درباره این‌که فلان بلاگر چه گفته یا قسمت جدید آن سریال  چه اتفاقی افتاده! این نوع کنجکاوی، هیجان‌های منفی را می‌کشد سمت خودش. مغز ما عاشق موقعیت‌های «غیرعادی» است، حتی اگر اذیت‌مان کند. این انرژی منفی، گیر می‌افتد و بی‌اراده دوباره برمی‌گردیم. سریال‌ها، رئالیتی‌شوها و خیلی محصولات دیگر هم به این موضوع واقف هستند؛ به‌طور مثال ترفند برخی محصولات این است که حاشیه‌ای برای ترغیب کنجکاوی مخاطب ایجاد کنند تا اثرشان دیده شود.
۲. حس برتری اخلاقی
خودت را بگذار جای کسی که از بلاگرها انتقاد می‌کند اما زیرپوستی، با هر بار تماشای استوری یا کلیپ جدیدش به خودش یادآوری می‌کند: «من از تو بهترم! من این‎جوری زندگی نمی‌کنم.» این حس برتری، انگار بخش نامرئی هویت ماست و حتی می‌تواند تقویت‌کننده عزت نفس کاذب باشد. ما گاهی با دنبال کردن برخی محصولات در حقیقت داریم حس بهتر بودن خودمان را تقویت می‌کنیم.
۳. میل به قضاوت و تخلیه روانی
ببین چند بار شده یک سریال یا پیج را نگاه کنی صرفاً برای آن‌که بعداً راحت‌تر بتوانی درباره‌اش نقد کنی یا حین بحث با دوستانت انتقاد و شوخی راه بیندازی! بخشی از این «دنبال کردن از روی تنفر» حکم یک «تخلیه روانی جمعی» دارد و آدم را برای چند لحظه سبک می‌کند، ولی در بلندمدت هیچ داستان خوشایندی نمی‌سازد.
۴. وابستگی به ترندها و گفتمان غالب
شبکه‌ای از آدم‌ها و کانال‌ها و پیج‌هایی که اگر دنبالش نکنی، حس می‌کنی از قافله عقب مانده‌ای و موقع بحث حرفی برای گفتن نداری. تعداد زیادی از نوجوانان و حتی بزرگ‎ترها، فقط برای این‌که «در جریان» باشند، راهی این محتواهای آزاردهنده می‌شوند. خلاصه این‌که گاهی موج‌ها به‌راحتی ما را همراه می‌کنند حتی اگر درباره آن محتوا حس خوبی نداشته باشیم.
۵. شرایط روانی مثل FOMO (ترس از جاماندن)
آخرین و شاید مهم‌ترین دلیل، ترسی است که حالا در همه نسل‌ها رسوخ کرده: جاماندن از دنیا. FOMO، یا همان ترس از دست دادن چیزی که ممکن است بعداً مهم شود، باعث می‌شود حتی سریال‌های سطحی و محتواهای بد را از ترس این‌که «نکند نکته‌ای برود و من ندانم» دنبال کنیم. در واقع، hate following نه نشانه بی‌ارزشی مخاطب است و نه فقط مختص یک قشر خاص؛ ترکیبی است از هیجان، عقب نماندن از قافله، نیاز به ابراز وجود و ترسی پنهان در عصر زندگی دیجیتال. شناخت این دلایل، قدم اول برای مدیریت و درمان این رفتار فراگیر است.



ردپای نفرت در سبد فرهنگی ما
در دنیای امروز که الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی می‌دانند چطور اسیرمان کنند، تشخیص این که واقعا چرا و چگونه یک نفر یا محتوا را دنبال می‌کنیم سخت‌تر شده است؛ گاهی فقط یک کلیک بین علاقه و تنفر فاصله می‌افتد. این بخش کمک می‌کند با نشانه‌های «دنبال‌کردن از روی نفرت» آشنا شویم؛ تاثیرات پیدا و پنهانی که همین عادت بر زندگی و ذهن ما برجای می‌گذارد.

پای الگوریتم‌ها در میان است
الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی طوری طراحی شده‌اند که دقیقاً همان چیزهایی که خوب بلدند اعصابت را به‌هم بریزند، جلو چشمت ردیف می‌کنند. هرچه بیشتر روی چیزی مکث، واکنش یا حتی ناراحتی نشان دهی، همان‌قدر برایت محتوا شبیه به همان می‌فرستد؛ بدون این‌که متوجه شوی گرفتار یک چرخه شده‌ای که فقط تو را عصبانی‌تر، خسته‌تر و معتادتر می‌کند. البته خیلی از محصولات، فیلم‌ها، سریال‌ها و به‌خصوص بلاگرها هستند که از فرمول «بدنامی بهتر از گمنامی است» استفاده می‌کنند؛ یعنی حاضرند منفور باشند اما دیده شوند.
اسارت در چرخه!
اگر همیشه اولین چیزی که درباره یک بلاگر یا برنامه می‌گویی، عصبانیت، تمسخر یا حتی تحقیر است، اما همچنان پیگیر جدیدترین محتوایشان هستی، این نشانه اول اسارت در این چرخه است. خیلی وقت‌ها جوری درباره آن‌ها انتقاد مي‌کنی که انگار دارند بخشی از فضای ذهنت را اشغال می‌کنند. بدتر این‌که این بحث‌های منفی، پای ثابت جمع دوستان و خانواده هم هست، اما باز همان اسم‌ها و همان صفحات را در فید و مرورگر خودت می‌بینی.
هر بار با خشم «اپیزود بعدی» را می‌زنی
یک نکته مهم: اگر حتی با علم به این‌که باز اعصابت خرد خواهد شد، باز هم داوطلبانه سراغ اپیزود بعدی، استوری یا حتی پست جدید همان صفحه می‌روی؛ درحالی‌که درست همان لحظه کلی گزینه دیگر داری؛ این دومین شاخص است برای این‌که بیشتر از تماشا و لذت، اسیر یک عادت عصبی و خودزنی فرهنگی شده‌ای!
حس شرم، اما بازگشت دایمی
ناخنک زدن به این محتوا تقریباً همیشه با کمی حس شرم یا وقت‌تلفی همراه است؛ یک «چرا این‎جوری شدم؟» که پیش خودت نگهش می‌داری. اما جالب است: هفته بعد، یا حتی روز بعد، با اولین ترند یا بحث جمعی باز سراغ همان محتوا برمی‌گردی. این تکرار، شاید یکی از واضح‌ترین نشانه‌های این اعتیاد باشد.
مرور فهرست عجیب!
آخرین نشانه: اگر تعداد قابل توجهی از دنبال‌شوندگانت یا صفحات دیده‌شده‌ات فقط باعث خشم، ناامیدی، یا بحث بی‌ثمر می‌شوند، وقت آن است جدی‌تر فکر کنی. این فهرست را مرور کن؛ چند نفر واقعاً دلخوشی یا الهام‌بخشی برایت دارند و چند تا فقط سوخت منفی مصرف ذهنت هستند؟خلاصه اگر چند مورد از این نشانه‌ها را داری، وقت آن رسیده که رک و صادقانه با خودت روبه‌رو شوی. الگوریتم‌ها را مهار نمی‌کنی اما می‌توانی رفتار خودت را رصد و اصلاح کنی؛ هرچه زودتر، بهتر.



ذهنِ زخمی، عمر تلف‌شده
 هزینه‌ دنبال کردن از روی نفرت 
عادتی که بی‌‌خطر به نظر می‌‌رسد اما آسیب‌های روانی، عصبی و حتی اجتماعی آن، آرام‌آرام شخصیت و کیفیت زندگی‌ات را نشانه می‌گیرد
 
پشت این کلیک‌های به ظاهر بی‌ضرر، آسیبی آرام اما عمیق جریان دارد؛ اعتیاد به نفرت، چیزی فراتر از وقت‌تلفی یا خشم مقطعی است؛ این‌جا با اثرات پنهان، تدریجی و گاهی حتی جبران‌ناپذیرش روبه‌رو هستیم که در ادامه مرورشان می‌‌کنیم.
زخم‌های ذهن؛ استرس، فرسودگی و ناامیدی
پیگیری مداوم محتواهایی که از آن بیزاری، سطح استرس را بالا نگه می‌دارد. هر بار که با عصبانیت یک استوری را می‌بینی یا وارد بحث‌های منفی می‌شوی، خودت را در معرض خشونت روانی و بی‌پایانی قرار می‌دهی که ذهن را خسته و فرسوده می‌کند. کافی است چند هفته پیگیر باشی تا متوجه شوک‌های عصبی و احساس پوچی یا ناامیدی بعد از «تخلیه‌ سمی» شوی. براساس پژوهش‌‌ها این فرسودگی روانی، مستقیم بر کیفیت خواب، انگیزه‌های روزمره و حتی روابط خانوادگی اثر می‌گذارد.
پایین‌آمدن عزت‌نفس و هویت فرسوده
ادامه‌ این چرخه، عزت‌نفس را تخریب می‌کند. وقتی هر روز در موقعیت‌‌های مختلف  بدون لذت برمی‌گردی و خودت را بابت وقت‌تلف‌کردن یا همراهی با موجی که دوست نداری سرزنش می‌کنی، کم‌کم باور می‌کنی توان تغییر یا انتخاب درست را نداری؛ این یک دام ذهنی جدی است. نوجوانی که مدام از خودش می‌پرسد «چرا نمی‌توانم دست بکشم؟» عملاً به آسیب خودپنداره دچار می‌شود و هویت مستقلش سست‌تر می‌گردد.
روابط مسموم و گسترش موج منفی در جمع
هیت‌فالوینگ فقط آسیب فردی نیست؛ این عادت منفی به جمع‌ها سرایت می‌کند. وقتی موضوع بحث همواره بلاگرهایی است که باعث عصبانیت‌اند و بار منفی فضا را پر می‌کند، رفاقت‌ها، جمع‌های خانوادگی و حتی فضای مجازی دوستانه هم آلوده به یک نوع «هم‌افزایی منفی» می‌شود. گاهی گفت‎وگوها فقط برای حمله و قضاوت و طنز تلخ پیش می‌رود؛ در نهایت جمعی بی‌حوصله، پرخاشگر و کم‌امید می‌ماند.
اعتیادی خطرناک
بدترین پیامد، عادت کردن به صرف وقت و انرژی روی محتواهایی است که نه به رشد تو کمک می‌کنند، نه به آرامش خانه و ذهن. در پایان ماه یا سال، متوجه می‌شوی چه فرصت‌هایی، تجربه‌هایی، یا حتی لحظات خوب خانوادگی را از دست دادی فقط چون مدام دنبال محتوای اعصاب‌خردکن بودی. این اعتیاد، آرام اما بی‌سر و صدا، عمر و ذهن تو را می‌بلعد.



چطور ذهن‌مان را از اعتیاد به محتوای سمی نجات دهیم؟
ترک این عادت، ساده نیست؛ اما با تمرین عملی و تغییر چند عادت ساده، می‌شود کنترل را دوباره به‌دست گرفت و به ذهن و زمان خود احترام گذاشت
رهایی از هیت‌فالوینگ یک تصمیم شجاعانه است؛ تصمیمی که به تدریج کیفیت زندگی، اعتمادبه‌نفس، آرامش و حتی روابط روزمره فرد را بازسازی می‌کند

گام اول: قبول کن!
تا لحظه‌ای که خود اعتراف نکنیم گرفتار این عادت شده‌ایم، هیچ راه رهایی واقعی وجود ندارد. بخش زیادی از مردم دنیا درگیر این موضوع هستند پس چیز عجیبی نیست با آن مواجه باشیم؛ اما ماندن در این وضعیت خوب نیست. در اولین گام بعد از پذیرش کافی است بی‌‌خیال بلاگرها، سریال‌‌ها و رئالیتی‌‌شوهایی شویم که حس خوبی به ما نمی‌‌دهند.
گام دوم: الگوریتم را هک کن
چه دوست داشته باشیم چه نه، الگوریتم‌‌ها عادت‌های ما را هم می‌‌سازند هم رصد می‌کنند. کمی که تحمل داشته باشیم و پیج‌‌های متفاوت، چنل‌‌های یوتیوبی مفید و... را دنبال کنیم انگار الگوریتم‌‌ها را هک کردیم تا محتوایی با جنس متفاوت به ما بدهند.
گام سوم: قانون «سه سوال» قبل از هر کلیک
در لحظه وسوسه برای تماشای یک محتوای عصبی‌کننده، تلاش کن سه سوال ساده از خودت بپرسی: این محتوا قرار است به من چیزی اضافه کند یا فقط اعصابم را خرد کند؟ بعد از تماشا، انرژی روانی من بهتر می‌شود یا بدتر؟ فردا از این‌‌که الان وقتم را برای این صرف کردم، احساس خوبی خواهم داشت؟ اگر جواب حداقل دو سوال منفی بود، کوتاه بیا و رد شو!
گام چهارم: یاد بگیر «نه» بگویی؛ به خود و جمع
ترک این عادت از تنها unfollow زدن شروع نمی‌شود. گاهی باید وسط جمع، بحث تکراری درباره فلان بلاگر یا رئالیتی‌شو را قطع کنی و مسیر حرف را عوض کنی. «نه» گفتن شاید اولش سخت باشد اما هر بار که موفق‌تر حرف را عوض می‌کنی، عزت‌نفس و آرامشت را ذخیره کرده‌ای.
گام پنجم: تصمیم جمعی
اگر خانواده یا جمع دوستان هم این عادت را دارند، با هم یک تجربه «ترک جمعی» امتحان کنید: برای یک بازه کوتاه، هیچ‌کس درباره آن پیج‌ها یا سریال‌های اعصاب‌خردکن حرف نزند، هیچ کلیکی سمت آن‌ها نباشد. تجربه بسیار رهایی‌بخش و انرژی‌آفرین است و در خیلی از موارد با شوخی و حمایت جمع، موفقیت‌آمیز هم می‌شود.
10 صفحه اول