لهجه و فرهنگ مشهدی در ایران محبوب است
گفتوگو با 2 بلاگر شیرین مشهدی که کارشان را با فروشندگی لباسهای زنانه در یک مغازه کوچک شروع کردند و حالا ویدئوهایشان با دستمایه قراردادن موقعیتهای مادر و دختری و توجه ویژه به فرهنگ و لهجه مشهدی، بازدیدهای چند ده میلیونی میگیردنویسنده: سارا عباسنژاد| روزنامهنگار
مترجم:
در این روزها، تولید محتوای طنز، آن هم با هدف فروش محصول یا رونق کسب و کار به هدف بسیاری از بلاگرها تبدیل شده است و به لطف شبکههای اجتماعی آدمهای زیادی این محتواهای بامزه را میبینند اما کمتر کسی به حرف یا کارکرد و پیامد آنها فکر میکند. یکی با گویش و لهجه مردم را میخنداند، یکی ادا و اطوار در میآورد و بعضیها هم متاسفانه با محتواهای غیراخلاقی یا مسخره کردن پدر، مادر یا همسرشان در تلاشاند مردم بخندند و در ازای آن لایک و کامنت و فالوئر بگیرند و دیده شوند! اما در میان این همه تلاش برای دیده شدن، بلاگرهایی هم هستند که به هر قیمتی نمیخندانند و به ارزشهای اخلاقی و حفظ حریم خانواده اهمیت میدهند. «محمدرضا تجلی خواه» و «علی نیلاب»تا حد زیادی از همین دست اینفلوئنسرها هستند که روی سالم بودن محتوا و توجه به فرهنگ نوستالژیک مشهدی حساسیت دارند و به احتمال زیاد شما هم ویدئوهایشان را دیدهاید. «علی» و «محمد» میگویند هدفشان در ابتدای ساخت کلیپهای فان، تبلیغ برای فروش لباس و رونق کسب و کارشان بوده است و حالا کارشان گرفته. این دو نفر که رفیق شفیق هم هستند، بیش از ۱۰ سال است در شغل فروشندگی پوشاک و لباس زنانه فعالیت میکنند. در مینیپرونده سراغ آنها رفتیم تا از خط قرمزهایشان برای تولید محتوا، چالشهای تولید محتوای طنز که برای همه افراد در سنین مختلف قابل تماشا باشد، علاقه مردم بقیه شهرها به فرهنگ و لهجه مشهدی و ... بگویند.
چالشهای خرید با مادرها خیلی پرطرفدار بود
در بیشتر ویدئوهای طنز این دو نفر، «محمدرضا» در نقش مادر و «علی» هم در نقش دخترش است. محمد که کارشناسی مکانیک سیالات دارد، در ظاهر خود را اجتماعیتر نشان میدهد. او درباره سناریوی اولین ویدئوی طنزی که میلیونی ویو گرفت و شروع کار بلاگری با نقش مادر صغری اینگونه میگوید: «از آن جایی که بیشتر مادران مشهدی و ایرانی برای دخترشان لباس کوتاه نمیپسندند و از طرفی هم نمیخواهند نظرشان را به زور به او تحمیل کنند، من در قالب طنز نقش مادری را بازی کردم که به بهانه ایراد گرفتن پدر خانواده با هیجانی وسواسگونه دخترم را از پوشیدن این نوع لباس منع کردم و به او پیشنهاد دادم که یک لباس بلند را بپوشد. بعد از انتشار این کلیپ طنز، لباس بلند دخترانهای که صغری پوشید به سرعت فروشش زیاد شد. اینگونه بود که با گذشت زمان و تکرار نقش مادر و دختر این نوع ویدئوها با واکنش مثبت و استقبال خوب مخاطب روبه رو شد بنابراین دوباره و دوباره نقش مادر را بازی کردم و مردم را یاد مادرهای دهه شصتی میاندازیم».
این که بلاگر شناخته شویم برایمان سخت بود
علی و محمد درباره روند کار ساخت ویدئو و تبدیل شدن به بلاگر میگویند: «اوایل خجالت میکشیدیم و برایمان خیلی سخت بود. به یاد دارم بعد از ۱۰ بار جلوی دوربین رفتن، توانستیم یک سکانس بگیریم! از طرفی برایمان سختتر بود که ما را بهعنوان بلاگر بشناسند». این دو نفر، سناریونویس خاصی برای ایدههایشان ندارند. علی در این باره میگوید: «همه این سناریوها بین یک مادر و دختر در واقعیت برای خودمان اتفاق افتاده و ما همه آنها را زندگی کردهایم! همین روزمرگیها را یادداشت کردیم، ایده گرفتیم و سپس بازی کردیم». علی با بیان اینکه متاسفانه در بیشتر ویدئوها صغری کتک میخورد و به قولی کتکخورش ملس است، با خنده میگوید: «متاسفانه من مظلوم واقع شدم ولی با همین سبک معروف شدیم. البته در کنار این سبک مادر و دختری، ویدئوهای دیگری با نقش دوتا دوست، دو تا دختر، پدر و پسر و ... هم ساختیم و سعی میکنیم یک قشر خاص را نشان ندهیم تا مخاطب ما در هر رنج سنی و با هر سلیقه ای بتواند با ما ارتباط بگیرد».
فالوئرهای مهاجرتکردهمان از مادرشان میگویند
«محمد» هم خاطرهای غمگین و احساسی از یکی از فالوئرهایش میگوید: «یکی از فالوئرهای ما یک بار کامنت داده بود آخرین ویدئویی که برادرم روی تخت بیمارستان دید و خیلی خندید، مربوط به پیج شما بود و بعد از آن متاسفانه فوت کرد. کلا فالوئر از خارج کشور هم زیاد داریم مخصوصا کسانی که مهاجرت کردند و از خانواده دور هستند و همچنین کسانی که پدر و مادرشان را از دست داده اند، ما را دنبال میکنند و از یادآوری خاطراتشان با مادرهایشان میگویند».
از خط قرمزها رد نمیشویم
علی رعایت قوانین کشور را اولویت اول و حفظ حریم خانواده را دومین اولویت کار حرفهای میداند و میگوید: «در هیچ کدام از پستهای تولیدی ما ذرهای بیاحترامی از سمت دختر یا پسر به مادر خانواده دیده نمیشود و احترام به بزرگتر همیشه مشهود بوده است؛ چه در ویدئوی دو خواهر، چه پدر و پسر و چه مادر و دختر (صغری). این برای ما خیلی مهم است». «محمد» هم در توضیح این مطلب که تولید محتوا با مضمون رد شدن از حریمها و خطوط قرمز و حریم خانواده کار آسانی است، میگوید: «به نظر من سختترین کار برای بلاگری که طنزپرداز است، خنداندن مردم است. در ایران با وجود اینهمه مشکلات و دغدغهها و البته مردمی ایدهآلگرا اینکه بتوانید بدون بیادبی و توهین به قومیت یا هر زبانی مردم را بخندانید بسیار سخت است و چه بسا اگر این خط قرمزهایمان نبودند که خودمان به آنها باور داریم، شاید میتوانستیم ویدئوهای بیشتری بسازیم و بالطبع ویو، کامنت و فالوئر بیشتری هم میگرفتیم اما به چه قیمتی؟! از نظر ما، ارزشش را ندارد و مردم هم فرق بین محتوای سالم و سمی را خوب میفهمند». «علی» هم درباره ویو گرفتن به قیمت جسارت به فضای خانواده این گونه میگوید: «به نظر من با جسارت به یکی از اعضای خانواده در ویدئوهایی که بعضی بلاگرها میسازند، شخص در چشم مردم منفورتر میشود تا محبوب تر و ارزش این را ندارد که با نمایش این دست محتواها دیده شوید».
لهجه مشهدی محبوب مردم ایران است
او درباره استفاده از لهجه مشهدی در ویدئوهایشان میگوید: «ناخودآگاه در بیان ما هست. ما حتی گاهی تلاش میکنیم تا خیلی لهجه نداشته باشیم تا مردم بقیه شهرها هم متوجه منظور ما شوند ولی این «ی» آخر بعضی کلمات داستانی برای خودش دارد که مخصوص ما مشهدی هاست مانند کجاییه و ... لهجه مشهدی روی ما نشسته است. مردم شهرهای مختلف لهجه مشهدی ما را شیرین میدانند و دوست دارند».«علی» هدف بلندمدت خود را بازیگری در سریال و فیلم بیان میکند و میگوید: «از اول هدف ما بلاگری نبود اصلا، ما میخواستیم لباسهایمان را بفروشیم. الان هم دوست داریم در سریال و فیلمهای تلویزیونی بازی کنیم.» محمد هم میگوید: «من نمیخواهم از استعداد بالای مردم شهرم در طنز دفاع کنم اما واقعا خیلی خوب هستیم. هم مجتبی شفیعی، هم مصطفی آزاد، جواد خواجوی و آقای رضا عطاران که حرف اول را در طنز در کشور میزند».

چالشهای خرید با مادرها خیلی پرطرفدار بود
در بیشتر ویدئوهای طنز این دو نفر، «محمدرضا» در نقش مادر و «علی» هم در نقش دخترش است. محمد که کارشناسی مکانیک سیالات دارد، در ظاهر خود را اجتماعیتر نشان میدهد. او درباره سناریوی اولین ویدئوی طنزی که میلیونی ویو گرفت و شروع کار بلاگری با نقش مادر صغری اینگونه میگوید: «از آن جایی که بیشتر مادران مشهدی و ایرانی برای دخترشان لباس کوتاه نمیپسندند و از طرفی هم نمیخواهند نظرشان را به زور به او تحمیل کنند، من در قالب طنز نقش مادری را بازی کردم که به بهانه ایراد گرفتن پدر خانواده با هیجانی وسواسگونه دخترم را از پوشیدن این نوع لباس منع کردم و به او پیشنهاد دادم که یک لباس بلند را بپوشد. بعد از انتشار این کلیپ طنز، لباس بلند دخترانهای که صغری پوشید به سرعت فروشش زیاد شد. اینگونه بود که با گذشت زمان و تکرار نقش مادر و دختر این نوع ویدئوها با واکنش مثبت و استقبال خوب مخاطب روبه رو شد بنابراین دوباره و دوباره نقش مادر را بازی کردم و مردم را یاد مادرهای دهه شصتی میاندازیم».
این که بلاگر شناخته شویم برایمان سخت بود
علی و محمد درباره روند کار ساخت ویدئو و تبدیل شدن به بلاگر میگویند: «اوایل خجالت میکشیدیم و برایمان خیلی سخت بود. به یاد دارم بعد از ۱۰ بار جلوی دوربین رفتن، توانستیم یک سکانس بگیریم! از طرفی برایمان سختتر بود که ما را بهعنوان بلاگر بشناسند». این دو نفر، سناریونویس خاصی برای ایدههایشان ندارند. علی در این باره میگوید: «همه این سناریوها بین یک مادر و دختر در واقعیت برای خودمان اتفاق افتاده و ما همه آنها را زندگی کردهایم! همین روزمرگیها را یادداشت کردیم، ایده گرفتیم و سپس بازی کردیم». علی با بیان اینکه متاسفانه در بیشتر ویدئوها صغری کتک میخورد و به قولی کتکخورش ملس است، با خنده میگوید: «متاسفانه من مظلوم واقع شدم ولی با همین سبک معروف شدیم. البته در کنار این سبک مادر و دختری، ویدئوهای دیگری با نقش دوتا دوست، دو تا دختر، پدر و پسر و ... هم ساختیم و سعی میکنیم یک قشر خاص را نشان ندهیم تا مخاطب ما در هر رنج سنی و با هر سلیقه ای بتواند با ما ارتباط بگیرد».
فالوئرهای مهاجرتکردهمان از مادرشان میگویند
«محمد» هم خاطرهای غمگین و احساسی از یکی از فالوئرهایش میگوید: «یکی از فالوئرهای ما یک بار کامنت داده بود آخرین ویدئویی که برادرم روی تخت بیمارستان دید و خیلی خندید، مربوط به پیج شما بود و بعد از آن متاسفانه فوت کرد. کلا فالوئر از خارج کشور هم زیاد داریم مخصوصا کسانی که مهاجرت کردند و از خانواده دور هستند و همچنین کسانی که پدر و مادرشان را از دست داده اند، ما را دنبال میکنند و از یادآوری خاطراتشان با مادرهایشان میگویند».
از خط قرمزها رد نمیشویم
علی رعایت قوانین کشور را اولویت اول و حفظ حریم خانواده را دومین اولویت کار حرفهای میداند و میگوید: «در هیچ کدام از پستهای تولیدی ما ذرهای بیاحترامی از سمت دختر یا پسر به مادر خانواده دیده نمیشود و احترام به بزرگتر همیشه مشهود بوده است؛ چه در ویدئوی دو خواهر، چه پدر و پسر و چه مادر و دختر (صغری). این برای ما خیلی مهم است». «محمد» هم در توضیح این مطلب که تولید محتوا با مضمون رد شدن از حریمها و خطوط قرمز و حریم خانواده کار آسانی است، میگوید: «به نظر من سختترین کار برای بلاگری که طنزپرداز است، خنداندن مردم است. در ایران با وجود اینهمه مشکلات و دغدغهها و البته مردمی ایدهآلگرا اینکه بتوانید بدون بیادبی و توهین به قومیت یا هر زبانی مردم را بخندانید بسیار سخت است و چه بسا اگر این خط قرمزهایمان نبودند که خودمان به آنها باور داریم، شاید میتوانستیم ویدئوهای بیشتری بسازیم و بالطبع ویو، کامنت و فالوئر بیشتری هم میگرفتیم اما به چه قیمتی؟! از نظر ما، ارزشش را ندارد و مردم هم فرق بین محتوای سالم و سمی را خوب میفهمند». «علی» هم درباره ویو گرفتن به قیمت جسارت به فضای خانواده این گونه میگوید: «به نظر من با جسارت به یکی از اعضای خانواده در ویدئوهایی که بعضی بلاگرها میسازند، شخص در چشم مردم منفورتر میشود تا محبوب تر و ارزش این را ندارد که با نمایش این دست محتواها دیده شوید».
لهجه مشهدی محبوب مردم ایران است
او درباره استفاده از لهجه مشهدی در ویدئوهایشان میگوید: «ناخودآگاه در بیان ما هست. ما حتی گاهی تلاش میکنیم تا خیلی لهجه نداشته باشیم تا مردم بقیه شهرها هم متوجه منظور ما شوند ولی این «ی» آخر بعضی کلمات داستانی برای خودش دارد که مخصوص ما مشهدی هاست مانند کجاییه و ... لهجه مشهدی روی ما نشسته است. مردم شهرهای مختلف لهجه مشهدی ما را شیرین میدانند و دوست دارند».«علی» هدف بلندمدت خود را بازیگری در سریال و فیلم بیان میکند و میگوید: «از اول هدف ما بلاگری نبود اصلا، ما میخواستیم لباسهایمان را بفروشیم. الان هم دوست داریم در سریال و فیلمهای تلویزیونی بازی کنیم.» محمد هم میگوید: «من نمیخواهم از استعداد بالای مردم شهرم در طنز دفاع کنم اما واقعا خیلی خوب هستیم. هم مجتبی شفیعی، هم مصطفی آزاد، جواد خواجوی و آقای رضا عطاران که حرف اول را در طنز در کشور میزند».
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار
اخبار برگزیده
-
لیگ ملتهای اروپا، شور تازه یا تکرار ملالآور؟
-
گروسی؛ داور یا بازیکن؟
-
عدالت بدون خط قرمز
-
رقابت همکاران قدیمی!
-
روان دانشجویان پزشکی در خطر
-
بانک اهداف صهیونیستها روی میز نیروهای مسلح
-
هتتریک آقای اژهای
-
سناریوهای فوتبالی برای مشهد
-
اجاره بها بدون سقف
-
پرونده مقصران سیل مشهد روی میز دادگاه کیفری
-
لهجه و فرهنگ مشهدی در ایران محبوب است
-
خیمه شب بازی فوتبال ایران تمامی ندارد!
-
غنی اما غریب در جهان!